خواهی که خدا کار از ابن یمین فریومدی رباعی 349
1. خواهی که خدا کار نکو با تو کند
ارواح ملایک همه رو با تو کند
...
1. خواهی که خدا کار نکو با تو کند
ارواح ملایک همه رو با تو کند
...
1. ای از گل تر روی تو آراسته تر
وز سرو سهی قد تو پیراسته تر
...
1. ای گردنم از ساعد تو طوق پذیر
بر دست من از زلف تو بادا زنجیر
...
1. آمد سخنم بلطف چون جانش دار
ور خود همه کفرست چو ایمانش دار
...
1. از بس که رسید از رخ و از غمزه یار
بر لاله و نرگس ستم ایام بهار
...
1. از حق بود انچ هست بر مومن و گبر
روشن شود این نکته ترا نیز بصبر
...
1. ایدل غم نا آمده زنهار مخور
وانغم که گذشت از تو هم زو بگذر
...
1. ایدل اگرت مال شد از دست بدر
باکی نبود چو میرود عمر بسر
...
1. ای از فلکت سهم سعادت شده تیر
وی از قلمت فایده ها یافته تیر
...
1. از خنده رعد و گریه ابر بهار
وقتست جهانرا که شود چون رخ یار
...
1. ایساقی شکر لب طوطی گفتار
گرمی نبود گرد ز شهدانه برار
...
1. انکس که لبت کرد بشنگرف نگار
بر سطح مهت خطی نوشت از زنگار
...