1 گر سر طلبی ز من روانی بدهم یک بوس ترابها روانی بدهم
2 گر غمزه تو بخون من تشنه شود از چشم خودش خون روانی بدهم
1 زیبا صنمی بناز کی آب زلال تذکیر همیگفت بصد غنج و دلال
2 در مجلس او شد بره رشد و ضلال یکقوم بوعظ او و یکقوم بحال
1 وقتیکه یلان برند بر کنده حسد وازاد بدل بر نهد از بنده حسد
2 حقا که پسندیده بود نزد خرد بر دولت مرده گر برد زنده حسد
1 گفتیم بدانماه کلهدوز امروز کی طالع دلبری ز حسنت پیروز
2 بستان زر و آنچنانک آید از تو از بهر کل ما کلهی سیمین دوز
1 رخسار ترا ماه ختن میگویم بالای ترا سرو سمن میکویم
2 هر کس که ترا دید همین میگوید اول سخنی نیست که من میگویم
1 هر چیز کزو هستی تو پیدا شد هم اوست که گه خامش و گه گویا شد
2 چون آب که شد ابر و ز دریا برخاست شد قطره و قطره باز با دریا شد
1 روشن شود آنرا که هدایت باشد کین دور وجود بینهایت باشد
2 در دایره هر نقطه که غایت گیری شاید که همان نقطه بدایت باشد
1 گر جان من اندر سر او خواهد شد سهلست که در وجه نکو خواهد شد
2 خورشید از آن زرد بود آخر روز کز غصه روی او فرو خواهد شد
1 اجرام فلک دور بکام تو کنند فهرست سعادات بنام تو کنند
2 شاهان جهان از دل و جان همچو رهی آیند و غلامی غلام تو کنند
1 بیا ای ساقی مهوش بیار آن آب چون آتش بگو ایمطرب خوشگو نواهای خوش دلکش
2 ببزم سرور گیتی علاء ملک و دین هندو که ترک آسمان بندد بخدمت بردرش ترکش