1 در روضه جان تاره نباتی خضرست شیرین پسری خوش حرکاتی خضرست
2 گو خضر مجو آب حیات از ظلمات در مطلع نور آبحیاتی خضرست
1 از عشق ویم منع نکو نیست مکن تکلیف مرا بر آن که خونیست مکن
2 مائیم و دل فرو گرفته غم عشق گنجای نصیحت اندرو نیست مکن
1 افسوس که آفتاب عمرم بزوال نزدیک رسید و دیده در خواب و خیال
2 بشناس دلا قیمت اینعمر که هست باز آمدن عمر دگر باره محال
1 ای رنگرز این خوی بدت ننگی نیست با من سخن تو هیچ بی جنگی نیست
2 در حیرتم از طالع شوریده خویش کز رنگرزان نیز مرا رنگی نیست
1 تا بسته صحبت کسی خواهی بود چون مرغی اسیر قفسی خواهی بود
2 امروز باختیار تنها شو از آنک تنهای ضرورتی بسی خواهی بود
1 ای ریخته از شرم کفت ابر عرق بر جمله جهان جسته بهر کار سبق
2 در مسند سروری و صدری ننشست هرگز چو تو سرور گهر بخش بحق
1 در ابر فنا ماه چگل پنهان شد در پرده غم شادی دل پنهان شد
2 از عین کمال بلبل گلشن جود در موسم گل بزیر گل پنهان شد
1 یا رب بچه موجب بمن بیسر و بن هر لحظه غمی نو دهد اینچرخ کهن
2 دارم بقضا رضا ولی میگویم دردم چو تو داده ئی دوا نیز تو کن
1 از دل غم روزگار بر دارد زر بی زر منشین که کار زر دارد زر
2 نرگس که بصاحبنظری مشهورست از چیست از آنکه در نظر دارد زر
1 با روی چو روزت بقمر حاجت نیست با پسته شورت بشکر حاجت نیست
2 می روشن و شب تیره و مجلس خلوت گفتن که چها گشت دگر حاجت نیست