گل از پی خرده ئی از ابن یمین فریومدی رباعی 313
1. گل از پی خرده ئی که از خرقه نمود
بنگر که چه تشنیع ز بلبل بشنود
...
1. گل از پی خرده ئی که از خرقه نمود
بنگر که چه تشنیع ز بلبل بشنود
...
1. رفتند و رویم و هر که آید برود
هر چیز که شاید و نشاید برود
...
1. نیک و بد این جهان فانی گذرد
و اندوه و نشاط و شادمانی گذرد
...
1. زان پیش که این گنبد دوار نبود
و اندر دو سرا ز خلق دیار نبود
...
1. شادانکه غم زمانه بر دل ننهاد
و اندیشه آب و محنت گل ننهاد
...
1. آن دم که خم عشق بجوش آمده بود
جان از سر مستی بخروش آمده بود
...
1. هر کو بخرد نیک ز بد بشناسند
خار از گل و اطلس ز نمد بشناسد
...
1. زیور همه بر سرو سمنبر زیبد
هر یک زد گر یکی نکو تر زیبد
...
1. شب نیست که اشک من بقلزم نرسد
آهم ز بر طارم هفتم نرسد
...
1. یا رب چو رهی در تو و خود مینگرد
معلوم همیگرددش از روی خرد
...
1. روزی که ز تن قطع کند جان پیوند
یا رب مکن این زبان جاری در بند
...
1. هر نقش که از پرده فلک بنماید
شب جمله مرا شعبده بر میآید
...