90 اثر از قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی

1 هر کرا با خویشتن حالی بود کی شود خاطر ز تنهائی دژم

2 با خود اندر کنج عزلت سرخوشست گر بشادی میگذارد و ر بغم

3 همدمی کز وی برآساید دلی گوئیا نامد بهستی از عدم

4 چون نیم در بنده جاه و منصبی سهل باشد گر نباشم محتشم

1 بحق چار محمد بعز چار علی بحرمت دو حسن مقتدای جمله جهان

2 بیک حسین و بیک جعفر و بیک موسی که بنده ابن یمین را ز بند غم برهان

1 صحبت جمغی که ما را دوستان میزیستند بر مثال صحبت اصحاب کشتی یافتم

2 نیکشان سهل انقیاد و نرمخو دیدم نخست و آخر الامر از طبیعتشان درشتی یافتم

3 خوب سیرت زیستم با جمله شان و زهر یکی سر بسر گفتار چون کردار زشتی یافتم

4 با وجود این برایشان هم نگیرم بهر آنک دوزخی فعلند و اکثر را بهشتی یافتم

1 هر که در جمع مال سعی کند تا بدست آرد از حرام و حلال

2 کرد باید بکام دل صرفش که بود زنده را منافع مال

3 ور بماند برای وارث خویش او برد وزر و ارثش اموال

1 گر بگویم خون شود در کوه سنگ آنچه من از دور گردون می‌کشم

2 کس نداند چون منی دیوانه‌ای جور این گردون دون چون می‌کشم

3 گرده‌ام خون می‌شود تا گرده‌ای از تنور رزق بیرون می‌کشم

1 بر تو پاشم ز بحر دانش خویش سخنی همچو لؤلؤ و مرجان

2 بخت اگر یار و عقل رهبر تست بنگاریش چون الف در جان

3 دشمنت را بهیچ رو منمای گر چه او دوست کام گردد از آن

4 تشنه میباش از خضر میپذیر منت آب چشمه حیوان

1 شهریارا من از این حضرت چون خلد برین میروم وز سر حسرت بفضا مینگرم

2 هستم از بیم جدائیت سر آسیمه چنانک خبر از پای ندارم که زمین میسپرم

3 اگرم دست اجل از سر ما نفشاند خاک پای تو شود بار دگر تاج سرم

4 ور اجل دور ز رویت ندهد مهل مرا بهمین مهر و نشان مهر تو با خاک برم

1 مرد عاقل نرود در پی کاری که در آن هر کسی تهمت دیگر نهد اندر حق او

2 عاقل آنست که فکرش بمقامی برسد که بگویند پس از وی همه کس منطق او

3 زیر زین رام کند توسن ایام چنان کز لگامش نکشد سر پس ازین ابلق او

4 گر ز دریای فلک میل گذارش باشد شود از قوت رایش مه نو زورق او

1 این منم باز که در باغ بهشت افتادم وز سفر کان بحقیقت سقرست آزادم

2 این بخوابست که میبینم اگر بیداری که پس آنهمه اندوه چنین دلشادم

3 دستگیر ار نشدی حق که توانستی خاست آنچنان سخت که ناگاه ز پای افتادم

4 چه کنم ملک خراسان چه کشم محنت جان وقت آنست که پرسی خبر از بغدادم

1 تاج فرق اهل دانش ای عروس فضل را حلقه گوهر کش طبعت نکوتر پیرهن

2 وی ز رشک نفحه گلزار خلق فایحت گل دریده هر سحری تا پای از سر پیرهن

3 آفتاب رأی تو چون سایه بر گیتی فکند کرد نیلی از غم او ماه انور پیرهن

4 قطعه ئی نزد من آوردند کاندر لفظ او بود معنی خوش نفس چون غنچه اندر پیرهن

آثار ابن یمین فریومدی

90 اثر از قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی