1 شرح جوری که من ازدور قمر میبینم با که گویم که جهان زیر و زبر میبینم
2 هر کجا مینگرم ناله و غم میبینم هر کرا مینگرم دیده تر میبینم
3 هر کجا بدگهری بود کنون همچو نگین متمکن شده در خانه زر میبینم
4 اسب تازی شده مجروح بزیر پالان طوق زرین همه درگردن خر میبینم
1 مرا هفتاد و پنج از عمر بگذشت ندیدم آدمی از هیچ انسان
2 نه از تحسین امیری گشت خرم نه از تهجین وزیری شد هراسان
3 کرمشان گر چه باشد سخت دشوار ولی خست بودشان نیک آسان
4 ستودمشان یکایک را بکرات نه تحسین یافتم زیشان نه احسان
1 سحرگه که در گوش گردون فتاد خروش خروس و نوای چکاو
2 روان شد چو زر موکب شیخ عهد رهی نا روا ماند مانند چاو
3 گذشتم بناکام از آن بحر جود روان بر دو رخ از دو چشمم دو ناو
4 من از ابر جودش طمع داشتم که چون گل کنم کیسه پر زر ساو
1 ظفر نیافت خردمند در جهان روزی بهیچ فائده دیگر از حضور کرام
2 زمانه هیچ تعدی نکرد با خاصان بتر ز صحبت مشتی عوام کالانعام
3 عهد کردم که بعد ازین همه عمر غصه روز و رنج شب نکشم
4 نفس خود را ادب کنم بهنر رنج و الام بی ادب نکشم
1 پریشان باد هر کو خاطری را ز فعل خویشتن دارد پریشان
2 اگر بازی ز صیدی برکند پر پدید آرد قضا در هر پریش آن
3 گروهی را که ایذا گشت عادت هزاران لعنت ایزد بر ایشان
1 ببابا حیدرم باشد توقع که چون واقف شود از حال زارم
2 فرستد ناخنی سوده زمرد که تا افعی غم را کور دادم
1 هوس مسکن مألوف و دیار معهود دمبدم میپزم و باز همی گردد خام
2 زانکه در غربت اگر شخص بمیرد به از آن کز سفر با وطن خویش رود دشمن کام
1 ای عزیز ار نصیحتی کنمت در بدو نیک آن تفکر کن
2 گر پسند آیدت ز من بشنو ور نه نشنوده اش تصور کن
3 اولا صدر شو باستحقاق پس بمجلس درون تصدر کن
4 ردف را از ردیف بازشناس بعد از آن دعوی تشعر کن
1 ای دل ار گوش سوی من داری کنم از حال عالمت اعلام
2 نفس اماره تو صیادیست دام گسترده بهر صید مدام
3 طمع خام دام او باشد حبته القلب کرده دانه دام
4 و آن کزین پایدام رسته شود بر سر اختران سپارد گام
1 سرگشته بهر دانه چه باشم چو آسیا آمد بسان قطب گه آرمیدنم
2 تا چند باشم ایفلک دون ز جور تو بهر دو نان بخدمت دونان دویدنم
3 خاک ار خورم بهست زمانی هزار بار کانرا باب روی بباید خریدنم
4 گر لحم طیر میخورم از دست سفلگان چون شحم حنظلست بگاه چشیدنم