1 ایکه در جمع مال می بینم از همه چیزها فزون هوست
2 گر نگردی ز مال بر خوردار در زمانی که هست دسترست
3 پیش من همچو روز معلوم است که عدو خورد خواهدش ز پست
4 گر درائی ز پا مدار طمع که شود دستگیر هیچ کست
1 ایدل اندر جهان کریم مجوی کاندرین عهد آن نخواهی یافت
2 جز کرم کیمیا و عنقا را ثالثی در جهان نخواهی یافت
3 چون مسمی ندارد این اسما پس یقین دان که شان نخواهی یافت
4 مطلب آنچه در زمانه ازو غیر نامی نشان نخواهی یافت
1 یفلک با من اگر بد کنی ار نیک رواست نه مرا از تو هراس و نه بتو امیدست
2 ور دلم محنت دور تو کشد باکی نیست رسم محنت کشی اهل هنر جاویدست
3 تیر گردون همه انواع فضایل دارد لیک در ملک طرب کامروا ناهیدست
4 هر کمالی که مرا هست تو نقصان بینی چه کنم عود ز جهل تو چو شاخ بیدست
1 آنکه از برق سحاب کرم شامل او تا ابد طی را دل و جان در تابست
2 و آنکه خصمش بمثل گر بود از آهن و روی درگه معرکه لرزنده تر از سیمابست
3 تیغ چون آب وی و سینه پر آتش خصم دشنه رستم دستان و دل سهرابست
4 اتفاق همه خلقان جهان هست بر آنک پهلوانی که بدین زور وتوان و تابست
1 ای شده ظاهر پرست باطنت آباد کن خرقه پاکت چه سود چون بدنت پاک نیست
2 مرد ره عشق را گر قدمی همدم است صاحب سجاده و شانه و مسواک نیست
3 گر بفلک بر کشی دامن رفعت چو مهر صبح صفت گر ز صدق جیب دلت چاک نیست
4 روی براه آر چست ترک گرانی بگیر هر که سبکبار نیست چابک و چالاک نیست
1 ایزدا مستحق عفو توأم ز آنکه من بنده را گناه بسیست
2 نه تو خود را عفو همیدانی پس برین قول بیخلاف بایست
3 عفو کردن پس از گناه بود بیگنه را بعفو حاجت نیست
1 الهی ز فرط وثوقی که هست من پر گنه را بغفاریت
2 فراوان گناه نهان کرده ام ولی بنده چون هست زنهاریت
3 مکن آشکارا بروز جزا نگهدار با بنده ستاریت
1 ایدل اگر زمانه بصد غم نشاندت بنشین و صبر کن که صبوری دوای اوست
2 با دور روزگار نشاید ستیزه کرد و آنکس که کرد اینمثل خوش برای اوست
3 با ژنده پیل پشه چو پهلو همی زند گر جان بباد بر دهد الحق سزای اوست
4 ورکار عاقلی نرود بر ره صواب از وی مبین که آن نه ز فکر خطای اوست
1 ای سروریکه در ره مردی و مردمی رستم ترا مقابل و حاتم نظیر نیست
2 گر زخم تیغ دست ترا خستگی رساند بشنو که هیچ عذر جز این دلپذیر نیست
3 دست گهر فشان تو ابرست و تیغ برق هر جا که ابر خاست ز برقی گزیر نیست
1 ایدل هوشیار اگر چه سپهر با تو در شیوه مواسا نیست
2 مخور انده که با همه تنها هستش اینحال با تو تنها نیست
3 کیست باری سپهر هرزه روی کایستادن دمیش یارا نیست
4 بی ثباتیست بیسر و پائی در جهان با کسش مدارا نیست