گاه آن باشد که از ابن یمین فریومدی قطعه 623
1. گاه آن باشد که باشم پای بر جا همچو قطب
آسمان آخر چو خود سرگشته تا کی داردم
...
1. گاه آن باشد که باشم پای بر جا همچو قطب
آسمان آخر چو خود سرگشته تا کی داردم
...
1. گر ترا هست خرد یاز بیا ز ابن یمین
یک نصیحت بشنو این ز بزرگان قدیم
...
1. گر نگردد فلک بکام دلم
خلق را اضطراب ننمایم
...
1. گر بگویم خون شود در کوه سنگ
آنچه من از دور گردون میکشم
...
1. مرا هست در خم می خوشگوار
نهاده ز بهر ندیم کریم
...
1. منم ابن یمین که مرکب نطق
چون بقصد کسی برانگیزم
...
1. مدتی در پی هوی و هوس
عرصه بر و بحر پیمودم
...
1. من نیم چون مرد سالوس و فریب
پرده ناموس خود خود میدرم
...
1. هر بلائی که میشود واقع
درمیان خلایق عالم
...
1. هر که بر حضرت دادار توکل دارد
مخلصی زود پدید آیدش از قید هموم
...
1. هر دشمنی که با همه کس در ره افتدم
او را برای صاحب خود دوستی کنم
...
1. هر کرا با خویشتن حالی بود
کی شود خاطر ز تنهائی دژم
...