سالها در چار سوی از ابن یمین فریومدی قطعه 611
1. سالها در چار سوی خطه کون و فساد
همچو باد از هر طرف بی پا و سر بشتافتم
...
1. سالها در چار سوی خطه کون و فساد
همچو باد از هر طرف بی پا و سر بشتافتم
...
1. شنیدم از سر منبر مذکری میگفت
رضای حق طلبی باش بر سر تسلیم
...
1. شهریارا من از این حضرت چون خلد برین
میروم وز سر حسرت بفضا مینگرم
...
1. شرح جوری که من ازدور قمر میبینم
با که گویم که جهان زیر و زبر میبینم
...
1. شرح شوق و نیازمندی خویش
می نیارم که در بیان آرم
...
1. صحبت جمغی که ما را دوستان میزیستند
بر مثال صحبت اصحاب کشتی یافتم
...
1. صاحبا گر چنین همی شاید
که بهر یک مهت سلام کنیم
...
1. ظفر نیافت خردمند در جهان روزی
بهیچ فائده دیگر از حضور کرام
...
1. فیلسوفی که من در اسرارش
ببد و نیک بود می محرم
...
1. فراق حضرت گردونجناب سرور عهد
مرا چو فرقت روح از تنست و نور از چشم
...
1. قدوه اهل کرم ای زبده آزادگان
اکرم الاخوان شهاب الدین که بادی دوستکام
...
1. گر بدست آید مرا در تیه حیرت یک جوین
قانعم منت پذیر از من و از سلوی نیم
...