دشمن خورد را حقیر از ابن یمین فریومدی قطعه 492
1. دشمن خورد را حقیر مدار
خواه بیگانه باش و خواهی خویش
1. دشمن خورد را حقیر مدار
خواه بیگانه باش و خواهی خویش
1. دوش دیدم ماه را مانند پیکی تیز رو
زهره با بر بط خرامان از پس و قاصد ز پیش
1. دوری در آمدست که راضی نمیشود
کمتر کسی که صدر معظم نویسمش
1. در مجلسی که همدم آزادگان شوی
صافی و دلگشای بکردار باده باش
1. روزی بخرد ابن یمین از غم دل گفت
آندم که فلک بستد ازو هر کم و بیشش
1. شب دراز بتاریکی ار نشینم به
که از چراغ لئیمان بمن رسد تابش
1. سخن بکری بود نوزاده فکر
گرامی دار همچون جان پاکش
1. شهریار جهان طغایتمور
ای چو حاتم بمکرمت شده فاش
1. صفت کیمیا اگر خواهی
با تو گویم که چیست اکسیرش
1. قطع کن ای ابن یمین وصل آنک
هیچ بجز بوالعجبی نیستش
1. کسی که لاف بزرگی همی زند بنگر
که تا چگونه کند پیش عقل اثباتش
1. کریم دولت و دین سرور زمان و زمین
توئی که مثل تو گیتی ندید داور خویش