1 هر که در مال میکند ضنت سعی در جمعش ار بود تنها
2 غلطست آنکه میکند نادان ناپسند آید آن بر دانا
3 جمع تنها نه ضنتی باشد گر که تفریق باشدش ز قفا
4 جمع و تفریق هر دو میباید تا نکو صنعتی شود پیدا
1 یکی گفت با من که خورشید تافت ترا سر پر از خواب مستی چرا ؟
2 بدو گفتم ای مهربان یار من ترا چیست با من در این ماجرا ؟
3 بسی بی من و تو درین مرغزار غزاله کند چون غزالان چرا
1 ای جوانبختی که در خلوتسرای کاینات رأی پیرت میگشاید پرده از ابکار غیب
2 در جهان عدلت چو موسی تا ید بیضا نمود گوسفند از گرگ بیند مهربانی شعیب
3 تا نشستی چون محمد بر سریر سروری من بپا استاده ام در بندگی همچون صهیب
4 در جنابت ظلمت از روز شبابم محو گشت زین خوشم چون تیره شب روشن شد از انوار شیب
1 ایخدیوی که عهد دولت تو هست چون در زمان عمر شباب
2 در زمین حزم تو سرشته درنگ در فلک عزم تو نهاده شتاب
3 روز ظالم ز تیغ معدلتت چون شب دیو شد ز تیر شهاب
4 هست آگاه رأی انور تو ز آنچه دارد فلک و رای حجاب
1 ایدل جهان بکام گرت نیست گو مباش منت خدایرا که جهان هست منقلب
2 ور دور روزگار نه بر وفق رأی تست خود را مدار از غم این کار مضطرب
3 خوش باش اگر چه روز بشب شد بناخوشی آخر نه شام را سحری هست در عقب
1 اگر نیک و گر بد چو خواهد رسید ز ایام عمر تو روزی بشب
2 ببین روز را تا صلاح تو چیست بغم به که آری بشب یا طرب
1 چو دونان درین خاکدان دنی مباش از برای دو نان مضطرب
2 یقین دان که روزی دهنده قویست مدار از طمع طبع را منقلب
3 و من یتق الله یجعل له و یرزقه من حیث لا یحتسب
1 دو مشفق اند ادیب و طبیب بر سر تو نگاه دار بعزت دل ادیب و طبیب
2 ز درد خسته شوی گر بنالد از تو طبیب بجهل بسته شوی گر برنجد از تو ادیب
1 دیدم برین رواق زبرجد کتابتی بر لوح لاجورد نوشته بزر ناب
2 هر خانه ئیکه داخل این طاق ازرقست گر صد هزار سال بپاید شود خراب
3 بیرون ازین رواق بنا کن تو خانه ئی کو آفت خراب نیابد بهیچ باب
1 سائلی حال جهانرا ز یکی کرد سؤال آن شنیدی که چه فرمود حکیمش بجواب
2 گفت دنیا و نعیمش چو بیابان و سراب یا خیالیست که صاحبنظرش دید بخواب
3 خواب را مردم بیدار دل اصلی ننهند نشوند اهل خرد غره بتمویج سراب