چو دونان درین خاکدان از ابن یمین فریومدی قطعه 37
1. چو دونان درین خاکدان دنی
مباش از برای دو نان مضطرب
1. چو دونان درین خاکدان دنی
مباش از برای دو نان مضطرب
1. دو مشفق اند ادیب و طبیب بر سر تو
نگاه دار بعزت دل ادیب و طبیب
1. دیدم برین رواق زبرجد کتابتی
بر لوح لاجورد نوشته بزر ناب
1. سائلی حال جهانرا ز یکی کرد سؤال
آن شنیدی که چه فرمود حکیمش بجواب
1. من ار چند باری بدل گفته ام
که چون هست کار جهان منقلب
1. هر کس که توبه کرد بدور گل از شراب
کی توبه اش قبول کند غافر الذنوب
1. مرا مهر خسرو چو تابان شود
چه باک ار بود خصم با کین و تاب
1. هر چند که در خلاف وعده
مشهور جهان شدی چو عرقوب
1. یکچند روز من ز سیهکاری فلک
بودی چنانکه فرق نمیکردمش ز شب
1. یک دو سیمین تن و یاری دو سه چاریم بهم
خورده هر روز منی پنج شش از باده ناب
1. هست همچون نمونه سخنت
ز آنچه داری تو در بدن محجوب
1. اهل هنر را کنون خطبه بنام منست
ملک سخن گستری جمله بکام منست