نزد اهل زمانه از ابن یمین فریومدی قطعه 456
1. نزد اهل زمانه از که و مه
گر عبیدند جمله گر احرار
1. نزد اهل زمانه از که و مه
گر عبیدند جمله گر احرار
1. نیست مغبون نبزد عقل کسی
که بزرگی خرد بسیم و بزر
1. نا کسانیکه درین دور حریفان تواند
هر یکی را چو صراحی سوی جامست نظر
1. همانا که شاهنشه بی نظیر
کزو تازه شد رسم تاج و سریر
1. ای باد صبحدم گذری کن ز راه لطف
بر حضرتی چو کعبه اسلامیان عزیز
1. اگر کار ابن یمین را فلک
بکام دل او نسازد بساز
1. اگر تنعم و دولت دهد بپوش و بخور
بدوستانت بده آنچه از تو ماند باز
1. بگوش هوش بشنو نکته ئی خوب
و گر داری خرد دستور خود ساز
1. گر ترک طمع کنی نباشد
ایدل زکست هراس هرگز
1. گر که سیم و زر بسیار بود نادانرا
مرد داناش بمردم نشمارد هرگز
1. یعلم الله که در امور معاش
نرود خاطر من از پی آز
1. آنکه کارش ز ابتدا تا انتها
یاوگی و هرزه گوئی بود و بس