فریاد از اینجهان از ابن یمین فریومدی قطعه 324
1. فریاد از اینجهان که خردمند را ازو
بهره بجز نوایب و حرمان نمیرسد
1. فریاد از اینجهان که خردمند را ازو
بهره بجز نوایب و حرمان نمیرسد
1. قصه پر غصه بر درگاه خاتون جهان
عرضه دارم گر ز راه مکرمت اصغا کند
1. که داند که در وحدت و انزوا
چه آسایش جان بمن میرسد
1. کسی کو خموش است و پشمینه پوش
میان خلایق سروشی کند
1. کار چون سخت گشت بر بنده
فضل حق زود دستگیر شود
1. کی تواند بود بی وجه معاش
هر که اندر عالم هستی بود
1. گر ز من اقران بثروت فایق اند
گو همی باشید و بادا بر زیاد
1. گروهی جوانان نوخاسته
در کینه کهنهای میزنند
1. گردون دون بتهمت فضل و هنر مرا
هر لحظه بیگناه عذابی دگر کند
1. گر چه دور فلک سفله نوازم همه عمر
بگمان هنر و فضل مشوش دارد
1. گر سیم و زری بقرض یابی
بستان منگر گرانی سود
1. گرم بدست فتد ساقی سمن ساقی
که بر لطافت طبعش وثوق من باشد