90 اثر از قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی

1 چه عادتست که انباء دهر هر قومی کرم بلاف ز عهد گذشته وا گویند

2 برانگروه بباید گریست کز پس ما حکایت کرم از روزگار ما گویند

1 چند گوئی که دولت و دولت زینهوس تو هلاک خواهی شد

2 من گرفتم که خود ز دولت و مال از سمک بر سماک خواهی شد

3 نه از اینخاکدان آدمخوار عاقبت زیر خاک خواهی شد

1 چه گویم گردش گردون دون را که خس را بر سر اوج آسمان برد

2 جوانمردان و آدم زادگان را ز بهر نانشان آب از رخان برد

3 کسان را داد مال و جاه دنیا که ننگ آید مرا خود نامشان برد

1 جمعی که شاعران جهانشان ستوده اند کز قدر پای بر سر افلاک سوده اند

2 آئینه وار خاطر اصحاب فضل را از زنگ غم بصیقل احسان زدوده اند

3 روزی ز مردمی بسر انگشت مکرمت بندی ز کار خسته دلی بر گشوده اند

4 گوئی نبوده اند و گر نیز بوده اند با فضل و باهنر ز جهانشان ربوده اند

1 جهان کشور دانش شه ممالک فضل جمال دولت و دین صاحب کریم نژاد

2 توئی که منشی گردون بسان شاگردان خطابت از ره تعظیم میکند استاد

3 چو کلکت از پی نظم جهان میان دربست چه عقده بود که از کار مملکت نگشاد

4 بهیچ دور بجز ذات پر فضائل تو نشان نداد کسی آدم فرشته نهاد

1 جلال دولت و دین یونس ایجهان کرم توئی که چون تو جوانمرد چرخ پیر ندید

2 فلک بگرد زمین با هزار دیده بگشت بجز بدیده احوال ترا نظیر ندید

3 سپاه مکرمت و فضل را مناسب حال بغیر ذات شریفت خرد امیر ندید

4 زرشک بحر کفت هیچ دیده ز ابر بهار برون ز گریه و سوز دل و نفیر ندید

1 جاهل از بهر که و هیزم و بهر علفست نه بدان پایه که بر صدر بزر کیش برند

2 عالم ار لنگ و کرو کور بود محترم است جاهلانرا چو فرو مرد جوارح بمرند

3 پای گاو است نگهبان سر گاو بکار پا چو بشکست بناچار سرش را ببرند

1 حکیم ملت و دین را زمن پیام برید که دوستان حق صحبت نگاه داشته اند

2 ز بی عنایتی تو شکایتی است مرا که بر ضمیرم از آن فکرها گماشته اند

3 بمن رسید ز گفت رضی دین سخنی که رایتش ز علو بر فلک فراشته اند

4 کنون بصورت تضمین ادا کنم سخنش که عاقلان رقمش بر روان نگاشته اند

1 حاسد بد سکال باری کیست او بمیزان من چه می سنجد

2 زود باشد که ماهی کلکم چون زرو خونش از جگر هنجد

3 پوست اندر کشم بناخن هجو از سرش همچو پوست از سنجد

1 حبذا روزگار بیعقلان کز خرابی عقل آبادند

2 عقل و غم را بهم گذاشته اند وز حماقت همیشه دلشادند

3 هر کجا عقل هست شادی نیست عقل و غم هر دو توامان زادند

آثار ابن یمین فریومدی

90 اثر از قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی