سفید بود مرا روی از ابن یمین فریومدی قطعه 300
1. سفید بود مرا روی و خال و موی سیاه
زمانه بین بدل هر یکی چگونه نهاد
1. سفید بود مرا روی و خال و موی سیاه
زمانه بین بدل هر یکی چگونه نهاد
1. سکهای کاندر سخن فردوسی طوسی نشاند
تا نپنداری که کس از زمره فرسی نشاند
1. شکرها واجب که نفس سرکش بدخوی را
رایض عقلم بزیر زین همت رام کرد
1. شادی هر که کدخدای شود
چند روزی چو عهد گل باشد
1. شبی بلطف ز پیر خرد بپرسیدم
بدانخیال که در خاطرم مصور شد
1. شهریار جهان طغایتمور
شاه سیارگان غلام تو باد
1. شاها کمینه بنده میمون جناب تو
کز کائنات حضرت عالیت را گزید
1. شهریارا بدان خدای که او
از جهانت گزید و شاهی داد
1. شنیده ام که در ایام بعد هر بندی
دری گشاید و مردم از آن رسد بمراد
1. صبر در کارها چه نیک و چه بد
از علامات بخردی باشد
1. ضیاء دولت و دین ایکه ما در ارکان
بصد قران چو تو فرزند نامور نارد
1. طالع من ببین که از پی آب
گر روم سوی بحر بر گردد