1 دشمنی دوسترویم افتادست که ز هسیتش نیست خواهم شد
2 هر رهی کان گرفتم اندر پیش گشت خر سنگ و بند راهم شد
3 بسکه زد رای ناصواب مرا عرض عرض و مال و جاهم شد
4 بو که باری ز دست او برهم بسلامت سر ار کلاهم شد
1 فریاد از اینجهان که خردمند را ازو بهره بجز نوایب و حرمان نمیرسد
2 دانا بمانده در غم تدبیر روزیش یکذره غم بخاطر نادان نمیرسد
3 جاهل بمسند اندرو عالم برون در جوید کلید و راه بدربان نمیرسد
4 جاهل بمسند اندر و عالم برون در جوید کلید و راه بدربان نمیرسد
1 چون سفیهی ترا بیازارد آن دمش گر ادب نیاری کرد
2 باید آبی زدن بر آتش خشم تا بتدریج ازو بر آری گرد
1 هر که او بر چار مطلوب از مطالب قادرست دستگاهش در شرف باشد به هر جایی فسیح
2 اولا عقلی صحیح و ثانیا اصلی صریح ثالثا یاری نصیح و رابعا نطقی فصیح
1 رزق مقسومست و وقت آن معین کرده اند بیش از آن و پیش ازین واصل نمیگردد بجهد
2 هر چه میاید ز نیک و بد بدان خرسند باش کانچه خواهی ز آسمان حاصل نمیگردد بجهد
3 هر که با ادبار آمد توام از آغاز کار گو مرنجان خویش را مقبل نمیگردد بجهد
4 سوسن آزاد چون از قول محروم آمدست گر چه دارد ده زبان قائل نمیگردد بجهد
1 مراست صد هنر و نیست زر بدین عیبم اگر تو طعنه زنی بیهنر نخواهم شد
2 اگر نصیب خرانست در جهان زر و مال من از برای زر و مال خر نخواهم شد
1 کی تواند بود بی وجه معاش هر که اندر عالم هستی بود
2 لیکن از ساقی می افزون خواستن نزد هشیاران ز بد مستی بود
3 با کفاف روزگار ایدل بساز کز خوشی گر بگذری کستی بود
4 کفه میزان تهی باشد بلند وانکه پر بارست در پستی بود
1 هر بلا کز قضای بد باشد ببزرگان روزگار رسد
2 می نبینی که صرصر ار بورزد چون بر اطراف جویبار رسد
3 سروهای کهن ز جا بکند کی ازو سبزه را غبار رسد
1 گر چه فرزندان جسمانی سه چارم هست لیک از حیات و موتشان هرگز نه غمگینم نه شاد
2 منت ایزد را که فرزندان روحانیم هست تا قیامت عمر فرزندان روحانیم باد
1 ایدل چو ممکنست که روزی بشب بری کایام جز بکام تو یک گام نسپرد
2 نومید بس مباش بشادی گذار عمر شاید که عمر تو هم از آنگونه بگذرد