90 اثر از قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی

1 هر که در کارها مشاوره کرد گلبن باغ دولتش بشکفت

2 هر مهمی که باشد از بدو نیک در جهان با دو شخص باید گفت

3 اولا آنکه او بحق گوئی همچو الماس در تواند سفت

4 ثانیا با کسی که صورت صدق با تو بیرون بیاورد ز نهفت

1 هر که در صبح از بگه خیزی در دل از مهر حق چراع افروخت

2 هر چه خاشاک راه او میشد بر سر آتش فناش بسوخت

3 آدمی زاد را طریق معاش باید از آدم صفی آموخت

4 آدم از ما بدانش افزون بود او بهشتی بحبه ئی بفروخت

1 هر که را در جهان همی بینی گر گدائی و گر شهناهیست

2 طالب لقمه ایست و ز پی آن در تک چاه یا سر چاهیست

3 مقصد خلق جمله یکچیز است لیک هر یک فتاده در راهیست

4 اهل عالم بنان چو محتاج اند پس بنزدیک هر که آگاهیست

1 هر چه داری بخور و بذل کن و باک مدار که ترا طعنه زند کس که فلان متلافست

2 نبود هر چه کنند اهل کرم بی توجیه چه توان کرد که آن نزد بخیل اسرافست

3 حاسدم مسرف اگر گفت چه غم کابن یمین نشمرد جود ز اسراف گرش انصافست

1 هر کس که حال دینی و عقبی شناخت او زین بس ملول حال بدان سخت مایل است

2 چیزیکه هست مرتبه اولش هلاک ترسان بود ز آخر او کو نه غافل است

3 و آنچیز کآخرش بجز از مرگ هیچ نیست دانی که رغبتش نکند هر که عاقل است

1 هیچ دانی کز چه باشد عزت آزادگان از سر خوان لئیمان دست کوته کردنست

2 هر که را این قحبه دنیا زبون خویش کرد گر بصورت مرد باشد لیک در معنی زنست

3 بر سر کوی قناعت گوشه ئی باید گرفت نیم نانی میرسد تا نیم جانی در تنست

1 هر کو درین زمانه طلبکار منصبی است هیچ از نصاب عقل مر او را نصیب نیست

2 گیتی بجز فریب ندارد طریقه ئی از وی خلاف وعده نمودن غریب نیست

3 سرور کند بلطف وز پا افکند بعنف اینست عادتش زوی اینها عجیب نیست

4 گردون نسب نپرسد و هست از حسب ملول پیروز روز آنکه حسیب و نسیب نیست

1 هنرمند باشد بسان گهر که هر کس مر او را خریدار نیست

2 ز بیحاصلی گر نخواهد بطبع هنرمند را بیهنر عار نیست

3 ز بیمایگی دان اگر عاقلی بدل مایل در شهسوار نیست

4 چو با من ندارند جنسیتی عوام از پی این کسم یار نیست

1 هر که موجود حقیقی را شناخت ذات ایزد را بلا اشباه گفت

2 ره به یزدان هیچ میدانی که برد آنکه لا موجود الا الله گفت

1 یکیست فاضل و دانا اصیل و پاک نسب ولیک هیچ کسش در جهان ندارد دوست

2 یکیست ناکس و بد اصل و بد رگ و مردود بهر کجا که رود صدهزارش نیکو گوست

3 سئوال کردم ازین سر ز پیر دانائی که این تفاوت فاحش در اینجهان ز چه روست

4 زمانکی به تأمل شد و پس آنگه گفت که میکشم ز برای تو مغز را از پوست

آثار ابن یمین فریومدی

90 اثر از قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی