1 ای لعل درفشان تو کرده بیان روح نام تو داده خلق جهانرا نشان روح
2 از بسکه روحم از شکرت یافت تربیت جز شکر شکرت نسراید زبان روح
3 جسم ترا بعالم خاکی چه نسبت است روحست جان عالم و جسم تو جان روح
4 از من مکن کناره که عمریست تا بمهر میپرورم وفای تو را در میان روح
1 عالم از حسن تو یکسر حسن آباد شدست بنده عارض تو سوسن آزاد شدست
2 پیش صاحبنظران معجزه روح الله با وجود لب جان پرور تو باد شدست
3 هندوی چشم ترا ترک فلک شاگردی کرد گوئی که چنین رهزن و استاد شدست
4 تا شدی یوسف مصر دلم ایجان عزیز دیده یعقوب وشم دجله بغداد شدست
1 مرا ز عشق تو گر شادیی بجان نرسد تو شاد باش که جز غم بعاشقان نرسد
2 روا مدار که بیمار لعل چون شکرت ز پا در آید و دستش بناردان نرسد
3 بیان طره تو کردمی و لیک دلم ز بس بشول که دارد بکنه آن نرسد
4 مه ارچه ابلق گردون بزیر ران دارد بگرد آنرخ جانبخش دلستان نرسد
1 خوش آنشعر سیه بر پرنیانش بنفشه رسته گوئی ز ارغوانش
2 چو قدش گر بود سروی ببستان نتابد رخ چو ماه آسمانش
3 و گر تابد چو رویش ز آسمان ماه نباشد قد چو سرو بوستانش
4 بچوگان گوی مه بر بود زلفش درین دعوی نه بس شاهد رخانش
1 شکن زلف یار پر شکن است ای بسا دل که زیر هر شکن است
2 تا دلم را شکست طره او آهم از پای تا بسر شکن است
3 سبزه خط بگرد عارض او بصفت طوطی شکر شکن است
4 کس نیارد نظر برویش کرد ز آنکه خورشیدوش نظر شکن است
1 یک قدح می دوبدره زر ارزد بزر مغربی خور ارزد
2 رنگ صباغ اگر بسیم خرند صبغه الله نیز زر ارزد
3 طایر روح را بساز از راح پر و بالی که بال و پر ارزد
4 باده نوش از کف پریروئی که بصد جانش یکنظر ارزد
1 تا سنبل تر بر سمنت جلوه گری کرد بس غالیه سائی که نسیم سحری کرد
2 در معرض بالای بلندت بسوی سرو هر کس که نظر کرد ز کوته نظری کرد
3 زد با دهنت غنچه ز خود لاف و از اینروی در پیش ریاحینش صبا پرده دری کرد
4 ایدل مرو اندر پی آن ترک پریوش کایام بغم مدت عمرم سپری کرد
1 گرد گلت سبزه تر میدمد تازه نباتت ز شکر میدمد
2 خط تو بر آب رقم می زند دود سیه ز آتش تر میدمد
3 بوی بهشتست چنین خوش نفس یا ز درت باد سحر میدمد
4 عنبر سوده است خطت یا زگل برگ بنفشه است که بر میدمد
1 صنما حال زار من بنگر با غمت کارزار من بنگر
2 در غم لعل گوهر افشانت جزع یاقوتبار من بنگر
3 برگ من در غم تو بار دلست برگ من بین و بار من بنگر
4 در هوای گلت چو بلبل مست ناله زیر و زار من بنگر
1 جز رخ یار من بهار که دید چون قدش سرو جویبار که دید
2 چشمه آب خضر جز دهنش معدن در شاهوار که دید
3 طرب افزای تر ز یاقوتش باده لعل خوشگوار که دید
4 غیر دردانه بر بناگوشش ماهرا زهره گوشوار که دید