ز آنروی طره پر رخ از ابن یمین فریومدی غزل 120
1. ز آنروی طره پر رخ دلدار کج نهند
کاهل خرد طریقه طرار کج نهند
...
1. ز آنروی طره پر رخ دلدار کج نهند
کاهل خرد طریقه طرار کج نهند
...
1. ز تاب می چو خوی از روی دلستان بچکد
مرا ز نرگس تر آب ارغوان بچکد
...
1. زمانه رونق کارم بکام می نکند
ره مراد مرا زیر گام می نکند
...
1. سنبل زلف تو چون از گل تر بردارند
برقع شام ز رخسار سحر بردارند
...
1. سنبل غالیه گون بر گل تر میشکند
ظلمت شام بر انوار سحر میشکند
...
1. شادباش ای دل که حالت پیش جانان گفته اند
ماجرای درد تو یکیک بدرمان گفته اند
...
1. شراب عشق چون در جام کردند
خرد را مست و بی آرام کردند
...
1. صبحدم بادی که از سوی خراسان میدمد
چون دم روحالقدس در پیکرم جان میدمد
...
1. صبا ز برگ گلش چون کلاله بر گیرد
دلم چو سنبلش آشفتگی ز سر گیرد
...
1. طالع سعد دلم زان رخ گلگون گیرد
خرم آندل که چنین طالع میمون گیرد
...
1. عاشق اول ز سر جان و جهان برخیزد
آنگه اندر پی آن راحت جان بر خیزد
...
1. عاشقان تا ز کمند غم عشقت نرهند
دل محنت زده بر جان بلاکش ننهند
...