عشق تو گر ضلال دل از ابن یمین فریومدی غزل 132
1. عشق تو گر ضلال دل ماست گر رشاد
ما را توئی ز هر دو جهان غایت مراد
...
1. عشق تو گر ضلال دل ماست گر رشاد
ما را توئی ز هر دو جهان غایت مراد
...
1. عاشقان چون عزم رفتن سوی دلبر کرده اند
در طریق عشق پا از تارک سر کرده اند
...
1. گرد گلت سبزه تر میدمد
تازه نباتت ز شکر میدمد
...
1. گر بوصل خودم آنماه زمانی بدهد
دل من روح بشکرانه روانی بدهد
...
1. گر چشم من ایجان جهان روی تو بیند
هم صورت و هم معنی جان روی تو بیند
...
1. لب و دندان تو با لعل و گهر میماند
زلف و رخسار تو با شام و سحر میماند
...
1. ماهروی من اگر پرده ز رخ بگشاید
فلک از عکس ویم ماه دگر بنماید
...
1. مرا بمجلس انس تو بار چون نبود
دل شکسته من زیر بار چون نبود
...
1. مرا ز عشق تو گر شادیی بجان نرسد
تو شاد باش که جز غم بعاشقان نرسد
...
1. مردم چشمم که در غرقاب بازی میکند
گر نشد آبی چرا در آب بازی میکند
...
1. نرگس مست تو گر دست بدستان نبرد
دل چنین از من سودا زده آسان نبرد
...
1. نرگس مست تو این فتنه که بنیاد نهاد
دل و دین را همه بر آتش و بر باد نهاد
...