33 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی

1 گر چه هر دم ز غمت بر دلم آزاری هست باشم اغیار اگر جز تو مرا یاری هست

2 نشود دور ز تیغ تو که هرگز نکند بلبل اندیشه که اندر پی گل خاری هست

3 گر خطت هست مزور سزد ایدوست از آنک خفته در سایه ابروی تو بیماری هست

4 گنج حسنت بطلب آورم ایدوست بدست گر چه از هر طرفش غاشیه گون ماری هست

1 نه هر گیاه که در باغ رست شمشادست نه هر درخت که پیر است سرو آزادست

2 نه هر که را لب چون شکرست شیرینست نه هر که کوه تواند برید فرهادست

3 هزار فکر دقیقست فکر بکر اینجا نه هر که لوح تواند نبشت استادست

4 نه هر که صومعه دارد شقیق بلخی شد نه هر که صوف بپوشد جنید بغدادست

1 مرا تُرکانه چشم او به مستی گر جفاها گفت چرا در تاب شد زلفش جفا گر گفت ما را گفت

2 بت شیرین‌سخن گرچه جوابم تلخ گفت اما ز جان خوش‌تر همی‌آید دلم را ز آنکه زیبا گفت

3 لب و دندانش را هرکس چو دید از لطف و دلجویی مر این را سِلکِ مروارید و آن را لعل گویا گفت

4 چو دیدم روی او گفتم که این هم دل بر دهم دین همین گفت آنکه دید او را نه این بیچاره تنها گفت

1 حبذا نزهت ایام بهار که برد ز اهل خرد صبر و قرار

2 سجع گویان شده از ذوق و طرب قمری و فاخته بر سرو و چنار

3 وقت آنست که از خانه کنند بتماشا سوی گلزار گذار

4 دشت از سبزه چو دریا در موج ریخته گوهر عشرت بکنار

1 ای برده نرد حسن ز خوبان روزگار قدت براستی چو سهی سرو روزگار

2 الحق بسان نقش زیاد آن دهان تو موهوم نقطه ایست به پنهان نه آشکار

3 داریم دل بدست خط و زلف و خال تو از دست هر سه تا چه کشد این دل فکار

4 باده هزار دشمن اگر دوست با منست دارم مصاف و روی نپیچم ز کار زار

1 صبر دل آورد روی از عشق جانان در گریز جان هم از تن دارد از بیداد او سر در گریز

2 ای دل دیوانه افتادی به بند زلف او صد رهت گفت از آن آشوب و شور و شر گریز

3 هر کرا با خصم بالا دست کاری اوفتاد گر ندارد تاب کوشش باشدش بهتر گریز

4 جان من از وصل جانان بود با من آشنا اینزمان بیگانه شد از هجر و کرد از سر گریز

1 تا سپهر حسن را رخسار تو ماهست و بس هر سحر در عشق تو کار دلم آهست و بس

2 بیتو زارم آنچنان کز زندگیم اصحاب را هیچ اگر هست آگهی ز آه سحر گاهست و بس

3 چشم مخمورت ز بیماری من دارد خبر وز پریشانی حالم زلفت آگاهست و بس

4 باد ره گم میکند در تیرگی زلف تو تا نپنداری دل بیچاره گمراهست و بس

1 روی چو صبح تو کرد اشک مرا چون شفق ریخت ز جز عم گهر لعل تو بر زرورق

2 تا دلت آتش فکند بر دل پر درد من شد بترشح برون جان ز تنم چون عرق

3 گر رمقی داشتم زنده ببوی تو بود چون تو برفتی ز پیش بس بچه ماند رمق

4 عاشق قد توأم ای تو مسیحا نفس لیک چو مریم زراست می نتوان زد نطق

1 باد بهاری وزید از طرف جویبار بر سر میخوارگان کرد بدامن نثار

2 از بن شاخ سمن بیضه کافور ناب وز سر سرو سهی نافه مشک تتار

3 بهر صبوحی زنان قمری مقری صفت کرد ندا صبحدم بر سر بید و چنار

4 کایدل اگر آگهی چون گل خیری شکفت پای ز گلشن مکش دست ز ساغر مدار

1 کوکبه گل رسید ای صنم گلعذار جام طرب وقت گل بی می گلگون مدار

2 عیش صبوح آرزو میکندم مدتیست با چو تو شیرین لبی خاصه بوقت بهار

3 چون ز می حسن تو مست خرابند خلق از چه سبب نرگست می نرهد از خمار

4 بر ره دیوانگی نعره زنان شد دلم تا تو بهم بر زدی سلسله مشکبار

آثار ابن یمین فریومدی

33 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی