ساقی قدحی در ده گر از ابن یمین فریومدی غزل 61
1. ساقی قدحی در ده گر هیچ می ات باقیست
کز سوختگی جانم در غایت مشتاقیست
...
1. ساقی قدحی در ده گر هیچ می ات باقیست
کز سوختگی جانم در غایت مشتاقیست
...
1. ساقیا چون گل شکفت از میْپرستی چاره نیست
صورتی بیجان بود کو وقت گل میخواره نیست
...
1. شبی خیال تو بر من بصد دلال گذشت
غلام خوابم از آنشب که آنخیال گذشت
...
1. شکرست آن لب میگون تو یاقوت روانست
که ازو چشم رهی چشمه یاقوت روانست
...
1. شهره شهر شد از غایت خوبی رویت
ای شده ترک فلک از دل و جان هندویت
...
1. شکن زلف یار پر شکن است
ای بسا دل که زیر هر شکن است
...
1. عالم از حسن تو یکسر حسن آباد شدست
بنده عارض تو سوسن آزاد شدست
...
1. عشقبازی با چو تو معشوق کاری بس خوشست
روزگار عشقت الحق روزگاری بس خوشست
...
1. قبله جان طاق ابروی شماست
ماه مهر افزای ما روی شماست
...
1. کشور حسن تو امروز بکام دل ماست
خطبه در مملکت عشق بنام دل ماست
...
1. گل جمال تو چون بر فراز سرو شکفت
بر او چو سنبل زلفت هزار دل آشفت
...