33 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی

1 آبحیات میچکد از لب جانفزای تو راحت روح میدهد خنده دلگشای تو

2 خوش بود از لبت سخن هم بجفا و هم ثنا همچو ثنا خوش آیدم از لب تو جفای تو

3 مهر رخت بتیغ اگر گرد بر آرد از دلم ذره خاک من کند میل سوی هوای تو

4 گر بهلاک جان بود میل تو من رضا دهم هیچ ارادتی مرا نیست بجز رضای تو

1 زلف و رخسار تو دانی بچه مانند بخون بشنو از ابن یمین تا دهدت شرح که چون

2 این چو خونست ولی ناشده در نافه هنوز و آن چو خونست ولی آمده از نافه برون

3 دل دیوانه من تا ز رخ و طره او دید بر گرد سمن سلسله غالیه گون

4 عزم کردست که رغم خرد کار افزای نرود تا بتواند بجز از راه جنون

1 پری رخا نکنی هیچ سوی بنده نگاه چه کرده ام چه خطا شد بگو که چیست گناه

2 منم که دعوی عشق تو میکنم همه عمر بسست سرخی و زردی اشک و چهره گواه

3 شکر که طوطی جانرا غذا دهد لب تست زهی حلاوت لب لا اله الا الله

4 بخاک پای عزیزت که خضر را ماند بر آب چشمه حیوانت رسته مهر گیاه

1 بگوش جان من آید دمادم آوازی که هست طایر جانرا هوای پروازی

2 بلی نشیمن او شاخسار سدره بود چه میکند قفسی و اندرو نه دمسازی

3 بعقل و علم اگر پرورش دهی جانرا ز سر غیب نماید بر او نهان رازی

4 مجردی چو مسیحا کجا که از سر وقت بهر نفس که بر آرد نماید اعجازی

1 تا ساخته ئی بر قمر از غالیه خالی دارد دل من تیره تر از خال تو حالی

2 مرغ دل من در هوس دانه خالت دارد بهوا میل و ندارد پر و بالی

3 امشب که مرا تا سحر از روی چو روزت ماهیست فروزنده شی باد چو سالی

4 ابروی ترا خلق بانگشت نمودند آری بنمایند چو بینند هلالی

1 تا بود در شکن طره جانان دل من همچو گوئی بود اندر خم چوکان دل من

2 ای کمان خم ابروی تو پیوسته بزه شد ز تیر غم تو ترکش و قربان دل من

3 دل خیال سر زلفین تو دیدست بخواب تا چها بیند ازین خواب پریشان دل من

4 با تو پیمان دلم هست چنان پا برجا که رود سر نرود از سر پیمان دل من

1 جانا بچشم رحمت بنگر به بینوایان سلطان حسن آخر بخشای بر گدایان

2 بیگانه ایم با خود تا با تو آشنائیم بیگانه وار مگذر بر کوی آشنایان

3 با هر که عهد بستی چون زلف خود شکستی معلوم شد که هستی سر خیل بیوفایان

4 در ملک دلربائی سلطان با نوائی معذوری ار نیائی نزدیک بینوایان

1 روی بنمای ای صنم کز شوق جان می‌سوزدم وآتش غم تا به مغز استخوان می‌سوزدم

2 می‌زند پروانه سلطان عشقت آتشی در دلم کز پای تا سر شمع‌سان می‌سوزدم

3 چون نویسم شرح شوقت ز آب چشم و دود دل کاغذم تر می‌شود کلک و بیان می‌سوزدم

4 گر نشد چون تار کتان از نزاری پیکرم پس چرا مهرت چو ماه آسمان می‌سوزدم

1 آبحیاتست یا لبان که تو داری چشمه نوشست یا دهان که تو داری

2 در نظرم آفتاب سایه نشین است زیر کله روی دلستان که تو داری

3 پسته دهن بسته زان بود که ندارد چربی و شیرینی زبان که تو داری

4 مایه سودای ماست شعر سیاهت در بر نازک چو پرنیان که تو داری

1 بتا از نازکی گوئی ز سر تا پا همه جانی ز جان نازکتر ار باشد تو سرو سیمبر آنی

2 نهم رخ بر رخ خوبت بر غم خصم تا بیند که بشکفته گل رعنا فراز سرو بستانی

3 خوشا روی دلارایت ز می بروی هزاران خوی لطیف و پاک چون بر گل سرشک ابر نیسانی

4 مرا چون در وفای تو کنار از دیده دریا شد تو کشتی جفا چندین چرا بر خشگ میرانی

آثار ابن یمین فریومدی

33 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی