1 ای بعمد از ده بر لاله تر خال ز مشک وی نگاریده بر اطراف قمر دال ز مشک
2 بوی خوش میدمد از زلف گره بر گرهت نفس خوش دمد آری بهمه حال ز مشک
3 طوطی خط تو بر گرد لب چون شکرت همچو زاغیست بر آورده پر و بال ز مشک
4 بنده خط سیاهم که بر آن روی چو ماه بنده خط سیاهم که بر آن روی چو ماه
1 ای ز چشمم شده پنهان و بدل در زده چنگ چون بسر میبری ایام درین کلبه تنگ
2 گشت ز آئینه جان عکس رخت ظاهر از آنک صیقل نور تو بزدود ازو ظلمت زنگ
3 چشم بد دور چه زیباست بر آن روی چو ماه پیکر سنبل عنبر نفس غالیه رنگ
4 تا ز زنجیر سر زلف تو دیوانه شدم شادم ایجان که مرا نه غم نامست نه ننگ
1 ای شمع رخسار ترا پروانه خورشید فلک زینسان ندیدم آدمی حوری ندانم یا ملک
2 چون قد یار نازنین چون خد آن سیمین سرین سروی نروید بر زمین ماهی نتابد بر فلک
3 ز آنچهره شام زلف اگر یکسو کند باد سحر نور یقین آید بدر از تیرگی و هم و شک
4 دل شد بدست غم زبون و زدل بر آمد موج خون دل را غم او هست چون گنجشک را سنگ تفک
1 ای در زمانه حسن تو چون در بهار گل ناید به پیش روی تو اندر شمار گل
2 تا انتساب گل بتو کردند آمدست خندان و سرخ روی سوی جویبار گل
3 گل را چه نسبت است برویت چو ایمنست در گلشن جمال تو ز آسیب خار گل
4 از بس که سرخ و زرد بر آمد از آنکه شد از روی لاله رنگ رخت شرمسار گل
1 ای بخوبی عارضت ماه چکل مه چه باشد آفتاب از تو خجل
2 رسته دندانت در چشم منست قطره های اشک از آن شد متصل
3 دفع نتوان کرد عشقت را بعقل هیچکس خورشید ننداید بگل
4 روز محشر کس نپرداز بکس من در آنساعت بحسنت مشتغل
1 بیا که شد چمن از آب ابرو آتش گل بلطف عارض ترکان عنبرین کاکل
2 عروس گل بچمن باز چهره برگی ساخت نوای پرده عشاق میزند بلبل
3 بباغ بلبل خوشگوی چون غزلخوان شد ز ذوق بلبله را قول شد همه قلقل
4 پری رخی که خط و زلف مشکبارش را ز خادمان سیاهند عنبر و سنبل
1 ای لعل آبدارت آتش فکنده در مل بر باد داده حسنت چون خاک خرمن گل
2 هم خط مشکبارت اثبات دور کرده هم زلف تو دلایل آورده بر تسلسل
3 خطیست گرد لعلت یا طوطی شکر چین یا زاغ شد شناور بر روی چشمه مل
4 تا چند چشم مستت بندد بسحر خوابم تا کی خیال زلفت با من کند تطاول
1 ای قاعده زلف دلاویز تو مشکل ز آنغالیه گون سلسله آسان تو مشکل
2 گفتم که لبت خون دلم ریخت خطا بود با چشمه حیوان نتوان گفت که قاتل
3 زینسان که زند دیده دریا صفتم موج ناگاه فتد مردم آبیش بساحل
4 زلف تو بتخویف دلم سلسله جنباند خرم دل دیوانه گر اینست سلاسل
1 گر بصبوحی کنی عزم تماشای گل بر قدمت سر نهد شاهد رعنای گل
2 عکس سر زلف تو شاید اگر لاله وار نیل صبوحی کشد بر رخ زیبای گل
3 وصف رخت پیش گل بلبل سرمست گفت سرخ بر آمد ز شرم روی دلارای گل
4 عشق تو و غیر تو چون گل و خار آیدم خار که باشد که او بر دمد از جای گل
1 ایجان و جهان بیتو سر خویش ندارم جز وصل تو درمان دل ریش ندارم
2 تا غمزه و ابروی تو چون تیر و کمانست قربان تو گر نیست دلم کیش ندارم
3 دادم دل و دین را بهوای لب لعلت و زنوش لبت بهره بجز نیش ندارم
4 بیگانه شدم با خرد خویش ز عشقت و اندیشه ز بیگانه و از خویش ندارم