1 شاه جهان چو پای فرا پیش صف نهاد دشمن برای تیر وی از جان هدف نهاد
2 دارای دین طغایتمور خان که بر دلش ایزد بروز کین رقم لاتخف نهاد
3 از زخم تیر کرد عدو را چو خارپشت وانگه سرش بسینه درون چون کشف نهاد
4 در عهدش آنکه داشت بیکجو ستم روا در زیر چوب معدلتش تن چو کف نهاد
1 یکچند بکام دلم ایام زمان داد تا عاقبتم قبله اقبال نشان داد
2 المنه لله که مرا درگه پیری لطف ازلی بار دگر بخت جوان داد
3 اینست جوانبختی من کین فلک پیر توفیق زمین بوس سرافراز جهان داد
4 سلطان فلک مرتبه یحیی که نشانی از رفعت حالش بحقیقت نتوان داد
1 بعزم سفر شاه جمشید فر بر افراخت رایت بخورشید بر
2 بهر سو که روی آورد رایتش قوی پشت باد او بفتح و ظفر
3 شنیدم ز گفتار کار آگهی که فرمود شاهنشه بحر و بر
4 که ابن یمین نیز اقبال وار درین ره ببندد بخدمت کمر
1 دوش وقت صبحدم آمد نسیمی مشکبار مژده جانپرورم داد از قدوم شهریار
2 گفت کآمد رایت منصور شاه شرق و غرب بخت و دولت بر یمین و فتح و نصرت بر یسار
3 شاه شاهان جهان کو را توان گفتن بحق آفتاب ملک و ملت سایه پروردگار
4 چون رسانید این بشارت باد صبح آنگاه گفت خیز کآمد قبله حاجات حاجت عرضه دار
1 خرم صباح آنکه او ز اول که بگشاید نظر بیند همایون طلعت کشور گشای بحر و بر
2 صاحبقران بیقرین شاه زمان ماه زمین سلطان نظام ملک و دین فرخ رخ فرخنده فر
3 آنکو ز عدل بیکران کردست عالمرا چنان کافتاده خلقی در گمان کآمد امام منتظر
4 بگشاد شرم رأی وی از پیکر خورشید خوی آورد صیتش زیر پی از خاوران تا باختر
1 بر من در سعادت و دولت کشاد باز گردون پس از مشقت و اندوه دیرباز
2 بگشاد دیده باز همای سعادتم ز آندم که چشم بسته همی دیدمش چو باز
3 از سعی دور اختر و توفیق لطف حق بخت رمیده روی سوی من نهاد باز
4 بستم بسوی قبله اقبال عالمی احرام تا بصدق دلش آورم نماز
1 آفرین باد آفرین ای حیدر خنجر گذار کامد از تیغ تو آبی ملک را بر روی کار
2 مدتی بر خویشتن خندید خصمت همچو گل دست تقدیرش نهاد از خنجرت ناگاه خار
3 دشمنانرا کار زار از خوبی کردار تست وینچنین آمد ز مردان کار وقت کارزار
4 منتظر بودند خلقان مدتی این فتح را جمله را دادی بیکساعت خلاص از انتظار
1 دوش رفتم از ره فکرت بر این نیلی حصار دیدمش فیروزه گون صرحی زمرد زرنگار
2 منزل اول به پیشم چست پیکی باز جست آنچنان کش بادگاه سیر بشکافد غبار
3 در دوم ایوان دبیری بود کافشاندی ز کلک گوهر شهوار بر اوراق سیم از بحر قار
4 در سیم منزل نشسته حور منظر مطربی در میان اهل عشرت ارغنونی بر کنار
1 عید نو بر خسرو خسرو نشان فرخنده باد رأی ملک آرای او را شاه انجم بنده باد
2 خسرو جمشید رتبت سایه یزدان حسین کآفتاب قدرش از برج شرف تابنده باد
3 قصر جاه او که کیوان میسزد چوبک زنش چون بنای طارم نیلوفری پاینده باد
4 هر سعادت کز وجود سعد اکبر فایض است سوی ذات او چو جان سوی خرد یازنده باد
1 شکر این دولت که یارد گفت ز اهل روزگار کز کمینه بنده یاد آورد شاه کامکار
2 شهریار ملک پرور پادشاه دین پناه آنکه دین و ملک را باشد بذاتش افتخار
3 و آنکه با دست گهر بارش نبینی در جهان هیچ دستی بی زر و بی سیم جز دست چنار
4 و آنکه در عالم نیابی با نسیم خلق او هیچ تن بیمار الا نرگس آن هم از خمار