17 اثر از قصاید در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی

1 دوش بی هیچ خبر کوکبه باد سحر بر در حجره من کرد بصدلطف گذر

2 حلقه بر در زد و چون باز گشادند درش اندر آمد ز در و غم ز دلم رفت بدر

3 دم بر افتاده و سر تا قدمش گرد آلود مست و بیچاره ز سختی ره و رنج سفر

4 چون بر آسود زمانی پس از آنش گفتم خیر مقدم ز کجا پرسمت ای باد سحر

1 دوش بادی مشک‌بو آمد به هنگام سحر گفتم ای خرم نسیم از خلد می‌آیی مگر

2 کز عبیر تست عطر مجلس اصحاب دل وز غبار تست نور چشم ارباب نظر

3 گفت نی کز خلد زینسان خوش نفس نآید نسیم بر جناب سرور گردنکشان کردم گذر

4 صفدر مازندران افراسیاب گرد گیر آن بمردی در جهان چون رستم دستان سمر

1 زهی حیران ز قد و خط و دندان و لب دلبر بباغ و راغ سرو و گل ببحر و کان در و گوهر

2 شود خادم لب و دندان و روی و موی آن مه را گهی یاقوت و گه گوهر گهی کافور و گه عنبر

3 نباشد چون بر و بالا و موی و روی او هرگز بر نسرین قد طوبی شب مظلم مه انور

4 مدام از ساعد و انگشت و گوش و گردنش باشد فروغ یاره و خاتم بهاء حلقه و زیور

1 زهی عقیق تو افشانده بر روان گوهر ز شرم روی تو آبیست ناروان گوهر

2 گهر فشانی لعلت چو آیدم در چشم فتد ز چشم من زار ناتوان گوهر

3 سرشگ بر مژه من ز عکس دندانت چنان نشست که بر پیکر سنان گوهر

4 چو لب بخنده گشائی ز در دندانت نشست در صدف جان عاشقان گوهر

1 زهی خجسته شبی کز درم نسیم سحر بفرخی و سعادت بمن رسید خبر

2 که تاج دولت و دین سرور زمان و زمین که بر زمین و زمان باد تا ابد سرور

3 خدایگان جهان آنکه با جلالت و قدر نزاد مثل وی از مادر زمانه پسر

4 ستوده تاجوری خسروی شهنشاهی که زیب و زینت گاهست و زیور افسر

1 شکر این دولت که یارد گفت ز اهل روزگار کز کمینه بنده یاد آورد شاه کامکار

2 شهریار ملک پرور پادشاه دین پناه آنکه دین و ملک را باشد بذاتش افتخار

3 و آنکه با دست گهر بارش نبینی در جهان هیچ دستی بی زر و بی سیم جز دست چنار

4 و آنکه در عالم نیابی با نسیم خلق او هیچ تن بیمار الا نرگس آن هم از خمار

1 عید آمد ای نگار بده جام خوشگوار کز جام خوشگوار شود کار چون نگار

2 بگذشت ماه روزه غنیمت شمار عید زیرا که هست نوبت این نیز برگذار

3 برخیز و عزم میکده کن ز آنکه بعد ازین نبود هوای صومعه با طبع سازگار

4 گر زر نداری آنک بدان آب رز خری سهلست خیز جامه ببر جام می بیار

1 فصل بهارست خیز ای صنم گلعذار کوکبه گل رسید باده گلگون بیار

2 حیف نباشد که چون سوی چمن بگذری نرگس رعنا بود مست و تو اندر خمار

3 غرقه بحر غمم زود ترک ساقیا کشتی می کن روان تا کنم از وی گذار

4 پیکر نرگس نگر هست تو گوئی مگر برکف سیمین یار ساغر زرین عیار

1 فرخنده باد مقدم عید خجسته فر بر روزگار دولت دارای بحر و بر

2 فرمانده بسیط زمین سرور زمان سلطان وجیه دولت و دین شاه دادگر

3 آن صفدر زمانه که در شأن رایتش نازل شد از سپهر برین آیت ظفر

4 تاراج حادثات به بدخواه ملک او نگذاشت غیر دیده و لب هیچ خشگ و تر

1 موسم پیری رسید ایدل جوانی ترک گیر ز آنکه نالایق بود کار جوان از مرد پیر

2 هر چه آن در تیرگی شام دستت میدهد می نشاید کرد چون روشن شود صبح منیر

3 بگذر از کار جهان اکنون که داری اختیار پیشتر کآن اضطرارت بگذراند ناگزیر

4 بیش چون بلبل هوای گلشن دنیا مکن چون ترا بر سر سمن بشکفت و بر عارض زریر

آثار ابن یمین فریومدی

17 اثر از قصاید در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ابن یمین فریومدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی