یارب این خرم نسیم از ابن یمین فریومدی قصیده 71
1. یارب این خرم نسیم از عالم جان میرسد
یا ز بستان ارم یا باغ رضوان میرسد
...
1. یارب این خرم نسیم از عالم جان میرسد
یا ز بستان ارم یا باغ رضوان میرسد
...
1. آفرین باد آفرین ای حیدر خنجر گذار
کامد از تیغ تو آبی ملک را بر روی کار
...
1. باد بهار میوزد از روی مرغزار
جان تازه میکند نفس باد نو بهار
...
1. بعزم سفر شاه جمشید فر
بر افراخت رایت بخورشید بر
...
1. حبذا این قصر جانپرور که تا گشت آشکار
کرد پنهان رخ ز شرم او بهشت کردگار
...
1. خرم صباح آنکه او ز اول که بگشاید نظر
بیند همایون طلعت کشور گشای بحر و بر
...
1. دوش رفتم از ره فکرت بر این نیلی حصار
دیدمش فیروزه گون صرحی زمرد زرنگار
...
1. دوش وقت صبحدم آمد نسیمی مشکبار
مژده جانپرورم داد از قدوم شهریار
...
1. دوش بی هیچ خبر کوکبه باد سحر
بر در حجره من کرد بصدلطف گذر
...
1. دوش بادی مشکبو آمد به هنگام سحر
گفتم ای خرم نسیم از خلد میآیی مگر
...
1. زهی حیران ز قد و خط و دندان و لب دلبر
بباغ و راغ سرو و گل ببحر و کان در و گوهر
...
1. زهی عقیق تو افشانده بر روان گوهر
ز شرم روی تو آبیست ناروان گوهر
...