1 صبا بهر شکن از زلف او که تاب دهد شکست عنبر سارا و مشک ناب دهد
2 نگار من چو بعزم صبوح برخیزد زمانه چهره بمهر سپهر تاب دهد
3 چو می بنوشد و خوی بر رخش پدید آید چنان بود که سمن را بشبنم آب دهد
4 عرق بگرد رخش چونگلاب بر گل تر بلی شگفت نباشد که گل گلاب دهد
1 صبح سعادت از افق خرمی دمید ساقی بیار باده که وقت طرب رسید
2 خیز آتش گداخته در آب بسته ریز یعنی که آبگینه ملون کن از نبید
3 بهر گشاد کار بده جام خوشگوار قفل مراد را نبود همچو می کلید
4 دانی که برد سود ز بازار روزگار آنکو فروخت انده و شادی دل خرید
1 صبح صادق بیرق نور از افق چون برکشید خسرو سیارگان از باختر لشکر کشید
2 شاه ترک از باختر با تیغ زرین حمله کرد رای هند از رأی او رایت سوی خاور کشید
3 شد روان کشتی برود نیل چون ملاح غیب بادبان از پرنیان زرنگارش در کشید
4 نو عروس گلعذار طارم نیلوفری از حریر زرکش اندر فرق سر معجر کشید
1 عید نو بر خسرو خسرو نشان فرخنده باد رأی ملک آرای او را شاه انجم بنده باد
2 خسرو جمشید رتبت سایه یزدان حسین کآفتاب قدرش از برج شرف تابنده باد
3 قصر جاه او که کیوان میسزد چوبک زنش چون بنای طارم نیلوفری پاینده باد
4 هر سعادت کز وجود سعد اکبر فایض است سوی ذات او چو جان سوی خرد یازنده باد
1 فروغ صبح سعادت جهان منور کرد نسیم نصرت حق ملک جان معطر کرد
2 فتاد نیک و بد کار خلق با شاهی که در امور جهان ایزدش مخیر کرد
3 شهی که خنجر او کرد در مساکن خصم که ذوالفقار علی در حصار خیبر کرد
4 محیط مرکز شاهنشهی طغایتمور که مشکلات جهان ایزدش میسر کرد
1 گاه آن آمد که بر کف ساقیان ساغر نهند رخت اندوه دل آزادگان بر در نهند
2 مجلس عشرت کنند از خرمی همچون بهشت واندر او ساغر بجای چشمه کوثر نهند
3 مطربان خوش نوا بنیاد عیش و خرمی بر ثنای حضرت شاه فریدون فر نهند
4 شاه شرق و غرب تاج دولت و ملت علی آنکه پای تخت او بر تارک اختر نهند
1 گاه آن آمد که عالم جمله باغستان شود صحن بستان از خوشی چون روضه رضوان شود
2 نرگس رعنا زمستی سر نهد بر پای سرو غنچه را لب از خواص زعفران خندان شود
3 زلف سنبل را بیفشاند صبا مشاطه وار و از دم عنبر نسیمش سایه بخش جان شود
4 ابر نیسانی برسم دایگی طفل باغ از برای شیر دادن جمله تن پستان شود
1 مرا خدای اگر عمر جاودان بدهد بجای هر سر مویم دو صد زبان بدهد
2 بصد هزار لغت هر زبان سخن گوید چنانک داد فصاحت گه بیان بدهد
3 بدان لغات درینمدت ار دلم خواهد که داد شرح شهنشاه کامران بدهد
4 بصد هزار صفت گر چه بیش نتواند که شرح عشر عشیر یکی از آن بدهد
1 مقدم میمون نوئین جهان فرخنده باد عمر او درکامرانی تا ابد پاینده باد
2 خسرو آفاق ارغونشاه کز تأیید حق همچو شاه اختران بر در هزارش بنده باد
3 زهره زهرا بیاد بزم چون فردوس او عود را بر خسروانی نغمه ها سازنده باد
4 اختر برج سعادت با هزاران روشنی از شرف بر طالع میمون او تابنده باد
1 یارب این نکهت عنبر ز کجا میآید گر نه از صحن چمن باد صبا میآید
2 معتدل گشت هوا وز اثرش عالم پیر خوشتر و تازهتر از عهد صبیٰ میآید
3 گل به صد غَنج رخ از غنچه برون میآرد وز طرب بلبل خوشگو به نوا میآید
4 بر درختان چمن بس که در افشاند سحاب شاخ را بین که چه با برگ و نوا میآید