قاضی پسرش در رمضان از ابن حسام خوسفی رباعی 1
1. قاضی پسرش در رمضان خورد شراب
وآنگه به لواط کرد بیچاره شتاب
...
1. قاضی پسرش در رمضان خورد شراب
وآنگه به لواط کرد بیچاره شتاب
...
1. ای خلعت فاستقم ببالای تو راست
بر تارک تو تاج لعمرک زیباست
...
1. بالای خوشت به سرو می ماند راست
همچون قد تو زباغ شمشاد نخاست
...
1. در خانه تو مزاج مرزنگوش است
وز خط تو افتاب کحلی پوش است
...
1. اسرار غم عشق بگنجینه ماست
دردانه غم در صدف سینه ماست
...
1. آن رفته ز چشم و مانده در دل چونست
آن شکل ظریف و آن شمایل چونست
...
1. عنبر اثری ز فضله خامه توست
بوی خط تو در شکن نامه توست
...
1. خوش وقت بهار و سبزه و دامن کشت
با پسته دهن شکر لب حور سرشت
...
1. ایام نشاط و شادمانی بگذشت
دوران مراد و کاردانی بگذشت
...
1. فریاد که آن یار پسندیده برفت
ناکرده وداع ما و نادیده برفت
...
1. زادی که ره دراز می باید رفت
با روزه و با نماز می باید رفت
...
1. دائم ز ولایت ولی خواهم گفت
چون روح قدس نادعلی خواهم گفت
...