1 خبری جان دل ز جانان پرس درد بسیار شد ز درمان پرس
2 ما کجا و وصال یار کجا هر چه پرسی ز ما ز هجران پرس
3 پیش آدم حدیث رضوان گوی غم یوسف ز پیر کنعان پرس
4 تو چه دانی که نطق مرغان چیست قصه ی هدهد از سلیمان پرس
1 غمی دارم که وا گفتن نشاید مرا زان غم به شب خفتن نشاید
2 غم دُردانه ای دارم که نامش به الماس قلم سفتن نشاید
3 غباری کز سرکوی تو دارم زلوح چهره ام رفتن نشاید
4 زگریه سوز دل ننشسته کآتش به آب دیده بنهفتن نشاید
1 به وقت گل چو به کف برنهی شراب رحیق بنوش جام مروّق به یاد لعل رفیق
2 بیار ساقی گلرخ می خمار شکن به بوی مشک و صفای گلاب و رنگ عقیق
3 صفای دل می صافیست بار ها گفتم ولی چه سود که صوفی نمی کند تصدیق
4 مجاز،قنطره ی راه اهل تحقیق است هزار بار من این نکته کرده ام تحقیق
1 می بیارید که ایام بهار است امروز نرگس از ساغر زر جرعه گسار است امروز
2 دیدهٔ خوش نظر باغ خمار آلود است قدح لاله پر از نوش گوار است امروز
3 هم نسیم چمن از باغ بُخور انگیز است هم شمیم سحری مجمره دار است امروز
4 گل خوشبوی نشان میدهد از طلعت دوست سرو دلجوی تو گویی قد یار است امروز
1 زهّاد و عُجب و گوشه ی محراب وکار خویش ما و نیاز قبله ی ابروی یار خویش
2 ما را نسیم طرّه ی خوبان به یاد داد هان تا به باد بر ندهی روزگار خویش
3 ما را چه اختیار اگر بخت یار نیست آری به اختیار کشد بختیار خویش
4 گفتم که جان نثار تو کردم قبول کن گفتا که چشم نیست مرا بر نثار خویش
1 بیا و معنی اسرار ما مشاهده کن حیات جان ز لب یار ما مشاهده کن
2 طریق بنده نوازی و رسم دلداری گرت دلیست ز دلدار ما مشاهده کن
3 به شهر ما بفروشند جان و غم نخرند بیا و رونق بازار ما مشاهده کن
4 حدیث عقل نیابند در دفاتر ما رموز عشق در اشعار ما مشاهده کن
1 خیال ابرویت ار سجده می کنم پیوست خیال کج نرود طین سر خیال پرست
2 نظر به چشم تو گفتم مگر نظر دارم خیال چشم تو بر گوشه نظر بنشست
3 سواد خامه پرگار گردش قمری چو خورده دهنت نقطه خیال نبست
4 گرفت غالیه گون سنبل تو دامن گل کشید زلف تو مه را چو ماهی اندر شست
1 نظری سوی به ما کن صنما گاه به گاه کان دو رخساره ببینیم مگر ماه به ماه
2 تا مگر ناله ام از رهگذری گوش کنی می روم ناله کنان بر گذرت راه به راه
3 تا به آیینه رخسار تو زنگی نرسد می نشیند شرر سینه من آه به آه
4 سایه سرو سهی زآن قد دلجوی بجوی کام دل گر بدهد زآن لب دلخواه بخواه
1 رسم وفا ز یار طلب می کنیم و نیست وز بی وفا کنار طلب می کنیم و نیست
2 از باغ روزگار گلی تازه بر مراد بی زخم نوک خار طلب می کنیم و نیست
3 جامی که بعد ازو ندهد درد سر خمار در دو روزگار طلب می کنیم و نیست
4 بویی ز عطر طرّه عنبر فشان یار از باد نوبهار طلب می کنیم و نیست
1 هلال عید کزین طاق زرنگار برآید به ابرویت نرسد گرهزار بار برآید
2 ز زلف بسته ی مشکین اگر گره بگشایی از ان گشاد دلم را هزار کار برآید
3 چو سرو اگر بخرامی به ناز و رخ بنمایی به باغ نارون ازخاک و گل زخار برآید
4 نقاب برشکن ای لاله زار باغ جوانی به لاله زار گذر کن که لاله زار برآید