1 رخت نمونه ی صورت نگار چین باشد عجب که درهمه چین صورتی چنین باشد
2 به آستانه ی جنت فرو نیارد سر سری که بر سر کوی تو برزمین باشد
3 هوای باغ و تمنای راغ در سر نیست مراکه داغ هوای تو بر جبین باشد
4 دهان ز چشم من تنگدل چو پوشانی مگیر خرده برآن کس که خرده بین باشد
1 روز الست جرعه عشقت چشیدهایم قالو بلی به گوش ارادت شنیدهایم
2 ما شاهباز گلشن قدسیم و عمرهاست با طایران عالم علوی پریدهایم
3 منزلگه خرابه نه آرامگاه ماست اینجا مقیِّدیم از آن آرمیدهایم
4 هر دل هوای دانه و دامی دگر کنند ما دام زلف و دانه خالت گزیدهایم
1 بیا که مجلس انس است و دلستان جان بخش همی کند ز گلزرا قدس ریحان بخش
2 بیا که هدهد هادی به لحن داوودی حدیث می کند از منطق سلیمان بخش
3 آیا رسیده به سر چشمه ی زلال وصال به عاشقان جگر تشنه آب حیوان بخش
4 به رهروان بیابان وادی ایمان ز طور قرب شب تیره نور غرفان بخش
1 بیا که بوی ریاحین دمید و گل بشکفت صبا به زلف معنبر بساط سبزه برفت
2 به باغ نرگس مخمور جام جم برداشت به بزم گاه چمن لاله پر ، پیاله گرفت
3 صبا به دست سحر گه به نوک نیزه خار حریر گل بدرید و قبای غنچه بسفت
4 میان سبزه سیراب عکس لاله ببین که لعل ناب چگونه است با زمرد جفت
1 طرفه طوطیّ شکّرستانیم عندلیب هزار دستانیم
2 طایر آشیان لاهوتیم تو چه دانی که ما چو مرغانیم
3 در زوایای قدس معتکفیم محرم بزم عیش سلطانیم
4 درد و درمان ما بجوی که ما گاه دردیم و گاه درمانیم
1 نگار من همه آیین دلبری دارد ولی زعاشق بیچاره دل بری دارد
2 لبش به بوسه گر اب حسات می بخشد به غمزه شیوه ی جور و ستمگری دارد
3 چنانکه در رخ او آیت ید بیضاست فریب نرگس او سحر سامری دارد
4 چو من رقیب گر آشفته و پریشان است عجب مدار که او چشم بر پری دارد
1 ای کرده همچو نرگس خوشخواب خواب خوش بر گل کشیده از خط مشکین نقاب خوش
2 کتّابیان دور قمر خوش نبشته اند بر گرد عارض تو ز عنبر کتاب خوش
3 در چشمه ی عُذوبه ی لعلت نهفته اند اندر سواد ظلمت زلف تو آب خوش
4 دوش از عتاب چشم تو کردم شکایتی چشمت به غمزه گفت مرنج از عتاب خوش
1 عارض تو چون خط سیاه برآرد دایره ی مشک گرد ماه برآرد
2 یوسف دل شد اسیر چاه زنخدان هم رسن زلف تو زچاه برآرد
3 از نفس گرم من عذار بپوشان کاینه زنگ از غبار آه برآرد
4 درخم ابروت جان به سجده فرورفت سرزقیامت ز سجده گاه برآرد
1 ای روشنی دیده دعا می رسانمت صد بندگی به دست صبا می رسانمت
2 احرام کعبه سر کوی تو بسته ام وانگه تحیّتی به صفا می رسانمت
3 ای سرو ناز بر چمن باغ دل بمان کز آب دیده نشو و نما می رسانمت
4 از آرزوی لعل تو خون می شود دلم آخر نگفته ای که شفا می رسانمت
1 دلا بپرس که آن روشنی دیده کجاست بهارخرم و آن سرو سر کشیده کجاست؟
2 برو به باغ طراوت ز باغبان و بپرس که از درخت تو ان میوه رسیده کجاست؟
3 دلم رمیده شد از دست دوستان عزیز خبر دهید مرا کان دل رمیده کجاست ؟
4 کمد زلف تو دی با غزال چشم تو گفت که آن فریفته آهوی دام دیده کجاست؟