آثار بیدل دهلوی

صفحه 99 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 به اندک شوخیی بنیاد تمکین‌کنده می‌گردد حیا تا لب گشود از هم تبسم خنده می‌گردد

2 تنزه گر هوس باشد مجوشید آن قدر با هم که صحبت از سریشم اختلاطی‌کنده می‌گردد

3 تغافل‌حکم همواری‌ست‌کوه و دشت امکان را به‌چندین تخته یک ‌تحریک‌ مژگان ‌رنده می‌گردد

4 به‌عزلت ساز و ایمن زی‌که در خلق وفا دشمن سگ دیوانهٔ مطلب مرسها کنده می‌گردد

1 شکوه مفلسی ما را به خاموشی علم دارد سفالین ‌کوس ‌درویشان ز بس‌ خشک است ‌نم د‌ارد

2 سر در جیب‌، آزاد است از فتراک آفتها مقیم‌گوشهٔ دل حکم آهوی حرم دارد

3 پریشان نسخه‌ایم از ربط این اجزا چه می‌پرسی تأملهای بی‌شیرازگی ما را بهم دارد

4 تمیز پشت و رویت اینقدر فطرت نمی‌خواهد عدم آنجاکه هستی‌گل‌کند .ستی عدم دارد

1 گهی بر سر،‌ گهی در دل‌،‌ گهی در دیده جا دارد غبار راه جولان تو با من‌ کارها دارد

2 چو شمع از کشتنم پنهان نشد داغ تمنّایت به بزم حسرتم ساز خموشی هم صدا دارد

3 مباد آفت تماشاخانهٔ گلزار حسرت را که آنجا رنگهای رفته هم رو بر قفا دارد

4 در این‌ وادی ‌که قطع‌ الفت است اسباب جمعیّت بنالد بیکسی بر هر که چشم از آشنا دارد

1 صبری‌که صبح این باغ از ما جدا نخندد گل می رسد دو دم باش تا بر قفا نخندد

2 جمعیت دل اینجاست موقوف بستن لب این غنچه را دمی چند بگذار تا نخندد

3 تا فکرکفر و دین‌ است چندین‌ شک و یقین است گر طور دانش اینست مجنون چرا نخندد

4 ماتمسراست دنیا تا چند شادی اینجا ای محرمان بگریید کس در عزا نخندد

1 اسرار در طبایع ضبط نفس ندارد درپردهٔ خس و خار، آتش قفس ندارد

2 گو وهم سوده باشد بر چرخ تاج شاهان سعی هما بلندی پیش مگس ندارد

3 خرد و بزرگ دنیا یکدست خودسرانند خر گر فسار گم ‌کرد سگ هم مرس ندارد

4 ای برک‌گل بلند است اقبال پایبوسش رنگ حناست آنجا، کس دسترس ندارد

1 درین ره تا کسی از وصل مقصد کام بردارد ز رفتن دست می‌باید به جای‌ گام بردارد

2 د‌ر این‌گلشن‌ ز دور فرصت‌ عشرت چه می‌پرسی که می خمیازه‌ گردیده است تا گل جام بردارد

3 من آن صیدم‌ که در عرض تماشاگاه تسخیرم ز حیرت کاسهٔ دریوزه چشم دام بردارد

4 به تکلیف بلندی خون مکن مشت غبارم را دماغ نیستی تا کی هوای بام بر دارد

1 دل از دم محبت، چندین فتور دارد این باده سخت تند است بر شیشه زور دارد

2 نامحرم قضایی شوخی مکن درین دشت کان برق بر سیاهی چشمی ز دور دارد

3 با انحراف هر وضع ننگ تجاهلی هست چشم تغافل انشا تقلید کور دارد

4 همسنگ خامکاران مپسند پختگان را الماس معدن ما شر‌م از بلور دارد

1 جنون از بس شکست آبله در هر قدم دارد بنای خانهٔ زنجیر ما چون موج نم دارد

2 به برقم می‌دهد خرمن خیال موج رفتاری که اعجاز خرامش آب و آتش را به هم دارد

3 ز لعل خامشت رمز تبسم‌ کیست بشکافد خیالی دست بر چاک گریبان عدم دارد

4 فضولیهای امید اینقدر جان می‌کند ورنه دل‌الفت‌پرست یاس از شادی چه غم دارد

1 ز انداز نگاهت فتنه برق آهنگ می‌ گردد به شوخیهای نازت بزم امکان تنگ می‌گردد

2 طلسم حیرتی دارد تماشاگاه اسرارت که هرکس می‌رود هشیارآنچا دنگ می‌ گردد

3 نمی‌دانم هوا پروردهٔ شوق چه گلزارم که همچون بوی گل رنگم برون رنگ می‌ گردد

4 دل آزاد ما بار تکلف برنمی‌دارد بر ا‌بن آیینه عکس هرچه باشد زنگ می‌گردد

1 جهان‌کجاست‌،‌گلی زان نقاب می‌خندد سحر تبسمی از آفتاب می‌خندد

2 فنای ما چمن‌آرای بی‌نقابی اوست به قدر چاک کتان‌، ماهتاب می‌خندد

3 تلاش آگهی‌ات ننگ غفلت است اینجا مژه ز هم نگشایی‌که خواب می‌خندد

4 تهی ز خویش شدن مفت آگهی باشد ز صفر بر خط ما انتخاب می‌خندد

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی