آثار بیدل دهلوی

صفحه 1 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 آیینه بر خاک زد صُنعِ یکتا تا وانمودند کیفیتِ ما

2 بنیادِ اظهار بر رنگ چیدیم خود را به هر رنگ کردیم رسوا

3 در پرده پختیم سودایِ خامی چندان که خندید آیینه بر ما

4 از عالمِ فاش بی‌پرده گشتیم پنهان نبودن‌، کردیم پیدا

1 اگر به گلشن ز ناز گردد قدِ بلندِ تو جلوه‌فرما ز پیکرِ سرو، موجِ خجلت شود نمایان چو می ز مینا

2 ز چشمِ مستت اگر بیابد قبولِ کیفیّتِ نگاهی تپد ز مستی به رویِ آیینه نقشِ جوهر چو موجِ صَهبا

3 نخواند طفلِ جنون مزاجم خطی ز پست و بلندِ هستی شوم فلاطونِ مُلکِ دانش اگر شناسم سر از کفِ پا

4 به هیچ صورت ز دورِ گردون نصیبِ ما نیست سربلندی ز بعدِ مردن مگر نسیمی غبارِ ما را بَرد به بالا

1 ای خیال قامتت آه ضعیفان را عصا بر رخت نظاره‌ها را لغزش از جوش صفا

2 نشئهٔ صدخم شراب‌از چشم‌مستت‌غمزه‌ای خونبهای صد چمن از جلوه‌هایت یک ادا

3 همچوآیینه هزارت چشم حیران رو به‌رو همچوکاکل یک‌جهان جمع‌پریشان درقفا

4 تیغ مژگانت به آب ناز دامن می‌کشد چشم مخمورت به‌خون تاک می‌بندد حنا

1 او سپهر و من‌کف خاک اوکجا و من‌کجا داغم از سودای خام غفلت و وهم رسا

2 عجز راگر در جناب بی‌نیازیها رهی‌ست اینقدرها بس‌که تاکویت رسد فریاد ما

3 نیست برق جانگدازی چون تغافلهای ناز بیش از این آتش مزن در خانهٔ آیینه‌ها

4 هرکه را الفت شهید چشم مخمورت‌کند نشئه انگیزد زخاکش‌گرد تا روز جزا

1 کرده‌ام باز به آن گریهٔ سودا، سودا که ز هر اشک زدم بر سر دریا، دریا

2 ساقی‌امشب‌چه‌جنون ریخت‌به‌پیمانهٔ هوش که شکستم به دل از قلقل مینا، مینا

3 محو اوگشتم و رازم به ملاء توفان‌کرد هست حیرانی عاشق لب‌گویا،‌گویا

4 داغ معماری اشکم‌که به یک لغزیدن عافیتها شد ازین آبله برپا، برپا

1 جولان ما فسرد به زنجیر خواب پا واماندگی‌ست حاصل تعبیر خواب پا

2 ممنون غفلتیم‌که بی‌منت طلب ما را به ما رساند به شبگیر خواب پا

3 واماندگی ز سلسلهٔ ما نمی‌رود چون جاده‌ایم یک رگ زنجیر خواب پا

4 در هر صفت تلافی غفلت غنیمت است تاوان ز چشم‌گیر به تقصیر خواب پا

1 خط جبین ماست هماغوش نقش پا دارد هجوم سجدهٔ ما جوش نقش پا

2 راه عدم به سعی نفس قطع می‌کنیم افکنده‌ایم بار خود از دوش نقش پا

3 رنج خمارتا نرسد در سراغ دوست بستم سبوی آبله بر دوش نقش پا

4 چون جاده تا به راه رضا سر نهاده‌ایم موج‌گل است برسر ما جوش نقش پا

1 روزی‌که زد به خواب شعورم ایاغ پا من هم زدم ز نشئه به چندین دماغ پا

2 رنگ حنا زطبع چمن موج می‌زند شسه‌ست گویی آن گل خودرو به باغ پا

3 سیر بهار رنگ ندارد گل ثبات لغزد مگر چو لاله کسی را به داغ پا

4 آنجا که نقش پای تو مقصود جستجوست سر جای موکشد به هوای سراغ پا

1 آخرزفقر بر سر دنیا‌ زدیم پا خلقی‌ به جاه تکیه زد وما زدیم پا

2 فرقی نداشت عز‌ت وخو‌اری‌درین بساط بیدارشد غنا به طمع تا زدیم پا

3 از اصل‌، دور ماند جهانی به ذوق فرع ما هم یک آبگینه به خارا زدیم پا

4 عمری‌ست‌ طعمه‌خوار هجوم ندامتیم یارب چرا چوموج به دریا زدیم پا

1 به اوج‌کبریاکزپهلوی عجز است راه آنجا سر مویی‌گراینجا خم‌شوی بشکن‌کلاه آنجا

2 ادبگاه محبت ناز شوخی برنمی‌دارد چو شبنم سر به مهر اشک می‌بالد نگاه آنجا

3 به یاد محفل نازش سحرخیزست اجزایم تبسم تاکجاها چیده باشد دستگاه آنجا

4 مقیم دشت الفت باش و خواب ناز سامان‌کن به هم می‌آورد چشم تو مژگان‌گیاه آنجا

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی