1 آیینه بر خاک زد صُنعِ یکتا تا وانمودند کیفیتِ ما
2 بنیادِ اظهار بر رنگ چیدیم خود را به هر رنگ کردیم رسوا
3 در پرده پختیم سودایِ خامی چندان که خندید آیینه بر ما
4 از عالمِ فاش بیپرده گشتیم پنهان نبودن، کردیم پیدا
1 اگر به گلشن ز ناز گردد قدِ بلندِ تو جلوهفرما ز پیکرِ سرو، موجِ خجلت شود نمایان چو می ز مینا
2 ز چشمِ مستت اگر بیابد قبولِ کیفیّتِ نگاهی تپد ز مستی به رویِ آیینه نقشِ جوهر چو موجِ صَهبا
3 نخواند طفلِ جنون مزاجم خطی ز پست و بلندِ هستی شوم فلاطونِ مُلکِ دانش اگر شناسم سر از کفِ پا
4 به هیچ صورت ز دورِ گردون نصیبِ ما نیست سربلندی ز بعدِ مردن مگر نسیمی غبارِ ما را بَرد به بالا
1 ای خیال قامتت آه ضعیفان را عصا بر رخت نظارهها را لغزش از جوش صفا
2 نشئهٔ صدخم شراباز چشممستتغمزهای خونبهای صد چمن از جلوههایت یک ادا
3 همچوآیینه هزارت چشم حیران رو بهرو همچوکاکل یکجهان جمعپریشان درقفا
4 تیغ مژگانت به آب ناز دامن میکشد چشم مخمورت بهخون تاک میبندد حنا
1 او سپهر و منکف خاک اوکجا و منکجا داغم از سودای خام غفلت و وهم رسا
2 عجز راگر در جناب بینیازیها رهیست اینقدرها بسکه تاکویت رسد فریاد ما
3 نیست برق جانگدازی چون تغافلهای ناز بیش از این آتش مزن در خانهٔ آیینهها
4 هرکه را الفت شهید چشم مخمورتکند نشئه انگیزد زخاکشگرد تا روز جزا
1 کردهام باز به آن گریهٔ سودا، سودا که ز هر اشک زدم بر سر دریا، دریا
2 ساقیامشبچهجنون ریختبهپیمانهٔ هوش که شکستم به دل از قلقل مینا، مینا
3 محو اوگشتم و رازم به ملاء توفانکرد هست حیرانی عاشق لبگویا،گویا
4 داغ معماری اشکمکه به یک لغزیدن عافیتها شد ازین آبله برپا، برپا
1 جولان ما فسرد به زنجیر خواب پا واماندگیست حاصل تعبیر خواب پا
2 ممنون غفلتیمکه بیمنت طلب ما را به ما رساند به شبگیر خواب پا
3 واماندگی ز سلسلهٔ ما نمیرود چون جادهایم یک رگ زنجیر خواب پا
4 در هر صفت تلافی غفلت غنیمت است تاوان ز چشمگیر به تقصیر خواب پا
1 خط جبین ماست هماغوش نقش پا دارد هجوم سجدهٔ ما جوش نقش پا
2 راه عدم به سعی نفس قطع میکنیم افکندهایم بار خود از دوش نقش پا
3 رنج خمارتا نرسد در سراغ دوست بستم سبوی آبله بر دوش نقش پا
4 چون جاده تا به راه رضا سر نهادهایم موجگل است برسر ما جوش نقش پا
1 روزیکه زد به خواب شعورم ایاغ پا من هم زدم ز نشئه به چندین دماغ پا
2 رنگ حنا زطبع چمن موج میزند شسهست گویی آن گل خودرو به باغ پا
3 سیر بهار رنگ ندارد گل ثبات لغزد مگر چو لاله کسی را به داغ پا
4 آنجا که نقش پای تو مقصود جستجوست سر جای موکشد به هوای سراغ پا
1 آخرزفقر بر سر دنیا زدیم پا خلقی به جاه تکیه زد وما زدیم پا
2 فرقی نداشت عزت وخواریدرین بساط بیدارشد غنا به طمع تا زدیم پا
3 از اصل، دور ماند جهانی به ذوق فرع ما هم یک آبگینه به خارا زدیم پا
4 عمریست طعمهخوار هجوم ندامتیم یارب چرا چوموج به دریا زدیم پا
1 به اوجکبریاکزپهلوی عجز است راه آنجا سر موییگراینجا خمشوی بشکنکلاه آنجا
2 ادبگاه محبت ناز شوخی برنمیدارد چو شبنم سر به مهر اشک میبالد نگاه آنجا
3 به یاد محفل نازش سحرخیزست اجزایم تبسم تاکجاها چیده باشد دستگاه آنجا
4 مقیم دشت الفت باش و خواب ناز سامانکن به هم میآورد چشم تو مژگانگیاه آنجا