آثار بیدل دهلوی

صفحه 3 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 سری‌نبودبه وحشت‌زبزم‌جستن‌مارا فشار تنگی دلها شکست دامن ما را

2 چواشک بی سر و پایی جنون شوق‌که‌دارد زکف نداد دویدن عنان دیدن ما را

3 رسیده‌ایم ز هر دم زدن به عالم دیگر سراغ ازنفس ماکنید مسکن ما را

4 سیاه روزی شمع آشکار شد زتأمل به‌پیش‌پا چه بلایی‌ست طبع روشن ما را

1 کو بقاگر نفست‌گشت مکرر پیدا پا ندارد چو سحر، چندکنی سر پیدا

2 صفر اشکال فلک دوری مقصد افزود وهم تازیدکه شد حلقهٔ آن درپیدا

3 شاهد وضع برودتکدهٔ هستی بود پوستینی‌که شد از پیکر اخگر پیدا

4 جرم آدم چه اثر داشت‌که از منفعلی گشت در مزرع گندم همه دختر پید‌ا

1 حسنی است بررخش رقم مشک ناب را نظاره کن غبار خط آفتاب را

2 هر جلوه باز شیفتهٔ رنگ دیگر است آن حسن برق نیست‌که سوزد نقاب را

3 مست خیال میکدهٔ نرگس توایم شور جنون‌کند قدح ما شراب را

4 بوی بهار شوق تو را رنگ معجزی‌ست کارد به رقص و زمزمه مرغ‌کباب را

1 درمحفل ما ومنم‌، محو صفیر هرصدا نم‌خورده ساز وحشتم‌، زین‌نغمه‌های‌ترصدا

2 حیرت نوا افسانه‌ام‌، از خویش پر بیگانه‌ام تا در درون خانه‌ام دارم برون در صدا

3 یاد نگاه سرمه‌گون خوانده‌ست بر حالم فسون مشکل‌که بیمار مرا برخیزد از بستر صدا

4 در فکر آن موی میان از بس‌که‌گشتم ناتوان می‌چربدم صد پیرهن بر پیکر لاغر صدا

1 کسی در بندغفلت‌مانده‌ای چون من‌ندید اینجا دو عالم یک درباز است و می‌جویم‌کلید اینجا

2 سرا‌غ منزل مقصد مپرس ازما زمینگیران به سعی نقش پا راهی نمی‌گردد سفید اینجا

3 تپیدن ره ندارد در تجلیگاه حیرانی توان‌گر پای تا سراشک شد نتوان چکید اینجا

4 زگلزارهوس تا آرزوبرگی به چنگ آرد به مژگان عمرها چون ریشه می‌باید دوید اینجا

1 چه‌امکان است‌گرد غیرازین محفل‌شود پیدا همان لیلی شود بی‌پرده تامحمل شود پیدا

2 غناگاه خطاب از احتیاج آگاه می‌گردد کریم آواز ده کز ششجهت سایل شود پیدا

3 مجازاندیشی‌ات فهم حقیقت را نمی‌شاید محال است اینکه حق ازعالم باطل شود پیدا

4 نفس را الفت دل هم ز وحشت برنمی‌آرد ره ما طی نگردد گر همه منزل شود پیدا

1 خط جبین ماست هماغوش نقش پا دارد هجوم سجدهٔ ما جوش نقش پا

2 راه عدم به سعی نفس قطع می‌کنیم افکنده‌ایم بار خود از دوش نقش پا

3 رنج خمارتا نرسد در سراغ دوست بستم سبوی آبله بر دوش نقش پا

4 چون جاده تا به راه رضا سر نهاده‌ایم موج‌گل است برسر ما جوش نقش پا

1 درین وادی چسان آرام باشد کاروان‌ها را که همدوشی‌ست با ریگ روان سنگ نشان‌ها را

2 چه دل بندد دل آگاه بر معمورهٔ امکان که فرصت گردش چشمی‌ست دور آسمان‌ها را

3 ز موج بحر کم‌سامانی عالم تماشا کن که تیر بی‌پر از آه حباب است این کمان‌ها را

4 جگر خون مگر بر اعتبار دل بیفزاید که قیمت نیست غیر از خونبها یاقوت کان‌ها را

1 به دعوت هم‌کسی راکس نمی‌گوید بیا اینجا صدای نان شکستن‌گشت بانگ آسیا اینجا

2 اگربااین نگوبیهاست خوان جود سرپوشش ز وضع تاج برکشکول می‌گریدگدا اینجا

3 فلک در خاک پنهان‌کرد یکسر صورت آدم مصورگرده‌ای می‌خواهد از مردم گیا اینجا

4 عیار ربط الفت دیگر از یاران‌که می‌گیرد سر وگردن چوجام وشیشه است ازهم جدا اینجا

1 نگاه وحشی لیلی چه افسون‌کرد صحرا را که‌نقش پای آهو چشم‌مجنون‌کرد صحرارا

2 دل از داغ محبت‌گر به این دیوانگی بالد همان‌یک‌لاله‌خواهدطشت‌پرخون‌کرد‌صحرارا

3 بهار تازه‌رویی حسن فردوسی دگر دارد گشاد جبهه رشک ربع مسکون‌کرد صحرا را

4 به پستی در نمانی‌گر به آسودن نپردازی غبارپرفشان هم دوش‌گردون‌کرد صحرا را

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی