آثار بیدل دهلوی

صفحه 5 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 درین نه آشیان غیر از پر عنقا نشد پیدا همه پیدا شد اما آنکه شد پیدا نشد پیدا

2 تلاش مطلب نایاب ما را داغ‌کرد آخر جهانی رنج‌گوهر برد جز دریا نشد پیدا

3 دل‌گمگشته می‌گفتند دارد گرد این وادی به جست و جو نفسها سوختم اما نشد پیدا

4 فلک درگردش پرگارگم کرده‌ست آرامش جهان تا سر برون آورد غیر ازپا نشد پیدا

1 گذشت‌از چرخ و بگرفت‌آبله چشم‌ثریا را هوایت تاکجا ازپا نشان؟ لهٔ ما را

2 تأمل تا چه درگوش افکند پیمانهٔ ما را نوایی هست درخاطرشک؟ ‌رنگ مینا را

3 ندارد شور امکان جز به‌کنج فقر آسودن اگر ساحل شوی در آب‌گوهرگیر دریا را

4 درین‌دریا ز بس فرش است‌اجزای‌شکست من به‌هرسومی‌روم چون موج برخود می‌نهم پا را

1 آخرزفقر بر سر دنیا‌ زدیم پا خلقی‌ به جاه تکیه زد وما زدیم پا

2 فرقی نداشت عز‌ت وخو‌اری‌درین بساط بیدارشد غنا به طمع تا زدیم پا

3 از اصل‌، دور ماند جهانی به ذوق فرع ما هم یک آبگینه به خارا زدیم پا

4 عمری‌ست‌ طعمه‌خوار هجوم ندامتیم یارب چرا چوموج به دریا زدیم پا

1 به مهر مادرگیتی مکش رنج امید اینجا که خونها می‌خورد تا شیر می‌گردد سفید اینجا

2 مقیم نارسایی باش پیش از خاک گردیدن که‌سعی هردوعالم چون عرق خواهد چکید اینجا

3 محیط از جنبش هر قطره‌صد توفان جنون دارد شکست رنگ امکان بود اگر یکدل تپید اینجا

4 گداز نیستی از انتظارم برنمی‌آرد ز خاکستر شدن‌گل می‌کند چشم سفید اینجا

1 کجا الوان نعمت زین بساط آسان شود پیدا که آدم ازبهشت آید برون تا نان شود پیدا

2 تمیز لذت دنیا هم آسان نیست ای غافل چوطفلان خون‌خوری یک‌عمر تادندان شودپیدا

3 سحرتا شام باید تک زدن چون آفتاب اینجا که خشکاری به چشم حرص این انبان شود پیدا

4 سحاب‌کشت ما صد ره شکافد چشم‌گریانش که‌گندم یک تبسم با لب خندان شود پیدا

1 دریای خیالیم و نمی نیست در اینجا جز وهم وجود و عدمی نیست در اینجا

2 رمز دو جهان از ورق آینه خواندیم جزگرد تحیر رقمی نیست در اینجا

3 عالم همه میناگر بیداد شکست است این طرفه‌که‌سنگ ستمی نیست در اینجا

4 تا سنبل این باغ به همواری رنگ است جزکج نظری پیچ وخمی نیست دراینجا

1 جز پیش ما مخوانید افسانهٔ فنا را هرکس نمی‌شناسد آواز آشنا را

2 از طاق و قصر دنیاکز خاک وخشت چینید حیف‌است پست‌گیرید معراج پشت پا را

3 چشم طمع مدوزید برکیسهٔ خسیسان باورنمی‌توان داشت سگ نان دهد گدا را

4 روزی‌دو زین بضاعت‌مردن کفیل‌هستی‌ست برگ معاش ماکرد تقدیرخونبها را

1 اگر به گلشن ز ناز گردد قدِ بلندِ تو جلوه‌فرما ز پیکرِ سرو، موجِ خجلت شود نمایان چو می ز مینا

2 ز چشمِ مستت اگر بیابد قبولِ کیفیّتِ نگاهی تپد ز مستی به رویِ آیینه نقشِ جوهر چو موجِ صَهبا

3 نخواند طفلِ جنون مزاجم خطی ز پست و بلندِ هستی شوم فلاطونِ مُلکِ دانش اگر شناسم سر از کفِ پا

4 به هیچ صورت ز دورِ گردون نصیبِ ما نیست سربلندی ز بعدِ مردن مگر نسیمی غبارِ ما را بَرد به بالا

1 مکن سراغ غبار زپا نشستهٔ ما را رسیده‌گیر به عنقا پر شکستهٔ ما را

2 گذشته‌ایم به پیری ز صیدگاه فضولی بس است ناوک عبرت زه‌گسستهٔ ما را

3 فراهم آمدن رنگ و بو ثبات ندارد به رشتهٔ رگ‌گل بسته‌اند دستهٔ ما را

4 هوای‌گلشن فردوس در قفس بنشاند خیال در پس زانوی دل نشستهٔ ما را

1 به اوج‌کبریاکزپهلوی عجز است راه آنجا سر مویی‌گراینجا خم‌شوی بشکن‌کلاه آنجا

2 ادبگاه محبت ناز شوخی برنمی‌دارد چو شبنم سر به مهر اشک می‌بالد نگاه آنجا

3 به یاد محفل نازش سحرخیزست اجزایم تبسم تاکجاها چیده باشد دستگاه آنجا

4 مقیم دشت الفت باش و خواب ناز سامان‌کن به هم می‌آورد چشم تو مژگان‌گیاه آنجا

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی