آثار بیدل دهلوی

صفحه 7 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 عشق اگر در جلوه آرد پرتو مقدور را ازگداز دل دهد روغن چراغ طور را

2 عشق چون‌گرم طلب سازد سر پرشور را شعلهٔ افسرده پندارد چراغ طور را

3 بی‌نیازی بسکه‌مشتاق لقای عجز بود کرد خال روی دست خود سلیمان موررا

4 از فلک بی‌ناله‌کام دل نمی‌آید به دست شهد خواهی آتشی زن خانهٔ زنبور را

1 وهم راحت صید الفت‌کرد مجنون مرا مشق تمکین لفظ‌گردانید مضمون مرا

2 گریه توفان‌کرد چندانی‌که دل هم آب شد موج سیل آخر به دریا برد هامون مرا

3 داده‌ام ازکف عنان و سخت حیرانم‌که باز ناکجا راند محبت اشک‌گلگون مرا

4 زین عبارتهاکه حیرت صفحهٔ تحریر اوست گر نفهمی می‌توان فهمید مضمون مرا

1 به‌تازگی نکشد عافیت دماغ مرا مگر شکستن دل پرکند ایاغ مرا

2 شبی‌که دیده‌کنم روشن از تماشایت فتیله مدتحیربو‌د چراغ مرا

3 ز برق یأس جگرسوز باده‌ای دارم که شعله نیزنبوسد لب ایاغ مرا

4 نشاط باده به مینای غنچگیها بود شکفتگی همه خمیازه‌کرد باغ مرا

1 بی‌سخن باید شنیدن چون نگین نام مرا زخم دل چندین زبان داده‌ست پیغام مرا

2 بی‌نشانی مقصدم اما سراغ ما و من جامه‌ای دارد که پوشیده‌ست احرام مرا

3 عمرها شد در فضای بی‌نشان پر می‌زنم آشیان در عالم عنقاست اوهام مرا

4 در غبارگردش رنگم خرام نازکیست‌؟ اندکی از خویش رو تا بشمری گام مرا

1 جوش زخمم دادسر در صبح محشرتیغ را کرد خون‌گرم من بال سمندرتیغ را

2 از گزیدنهای رشک ابروی چین‌پرورت بر زبان پیداست دندانهای جوهر تیغ را

3 بسمل نازتو چون مشق تپیدن می‌کند می‌کشد چون مدّ بسم‌الله بر سرتیغ را

4 جمع با زینت نگردد جوهر مردانگی از برش عاری بود گر سازی از زرتیغ را

1 غم‌، طر‌ب جوش‌کرده است مرا داغ‌، گل‌پوش کرده است مرا

2 زعفران زار رفتن رنگم خنده بیهوش‌کرده است مرا

3 حسرت لعل یار میکده‌ای‌ست که قدح نوش‌کرده است مرا

4 آنکه‌خود را به برنمی‌گیرد صید آغوش‌کرده است مرا

1 الهی پاره‌ای تمکین رم وحشی نگاهان را به قدر آرزوی ما شکستی‌کج‌کلاهان را

2 به‌محشرگر چنین باشد هجوم حیرت قاتل چو مژگان بر قفا یابند دست دادخواهان را

3 چه‌امکان است خاک ما نظرگاه بتان گردد فریب سرمه‌نتوان داداین‌مژگان سیاهان‌را

4 رعونت مشکل است‌از مزرع ما سربرون آرد که پامالی بود بالیدن این عاجزگیاهان را

1 اگر اندیشه کند ط‌رز نگاه او را جوش حیرت مژه سازد نگه آهو را

2 ما هم ازتاب وتب عشق به خود می‌بالیم بر سر آتش اگر هست دمیدن مو را

3 عرض شوخی چه دهد نالهٔ محروم اثر تیغ بی‌جوهر ماکرد سفید ابرو را

4 بس‌که تنگ است فضای چمن از نالهٔ من بر زمین برگ‌ل از سایه نهد پهلو را

1 ستم‌است اگر هوست‌کشدکه به‌سیر سرو و سمن درآ تو ز غنچه‌کم ندمیده‌ای‌، در دل‌گشا به چمن درآ

2 پی نافه‌های رمیده بو، مپسند زحمت جستجو به خیال حلقهٔ زلف اوگرهی خور و به ختن درآ

3 نفست اگرنه فسون دمد به تعلق هوس جسد زه دامن توکه می‌کشدکه در این رباط‌کهن درآ

4 هوس تو نیک وبد تو شد، نفس تو دم و دد تو شد که به این جنون بلد توشدکه به عالم توو من درآ

1 دام یک عالم تعلق‌گشت حیرانی مرا عاقبت‌کرد این در واکرده زندانی مرا

2 محو شوقم بوی صبح انتظاری برده‌ام سرده‌ای حیرت همان در چشم قربانی مرا

3 جوش زخم سینه‌ام‌،‌کیفیت چاک دلم خرمی مفت تو ای‌گل‌گر بخندانی مرا

4 ای ادب‌، سازخموشی نیز بی‌آهنگ نیست همچو مژگان ساخت موسیقار حیرانی مرا

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی