آثار بیدل دهلوی

صفحه 9 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 گداز سعی دلیل است جستجوی تو را شکست آینه‌، آیینه است روی تو را

2 ز دست لطف و عتابت در آتش و آبم بهشت‌و دوزخ ماکرده‌اند خوی تو را

3 به هرطرف نگری، شوق‌،‌محو خودبینی‌ست دکان آینه‌گرم است چارسوی تو را

4 به ترهات مده زحمت نفس زاهد که ازاثر، نمکی نیست های وهوی تورا

1 نظر برکجروان از راستان بیش است‌گردون‌را که خاتم بیشتر دردل نشاند نقش واژون را

2 شهیدم لیک می‌دانم‌که عشق عافیت دشمن چو‌یاقوتم به آتش می‌برد هر قطرهٔ خون را

3 در آغوش شکنج دام الفت راحتی دارم خیال زلف لیلی سایهٔ بیدست مجنون را

4 گر از شور حوادث آگهی سر درگریبان‌کن‌! حصار عافیت جز خم نمی‌باشد فلاطون را

1 چو تخم اشک به‌کلفت سرشته‌اند مرا به ناامیدی جاوید گشته‌اند مرا

2 به فرصت نگه آخر است تحصیلم برات رنگم و برگل نوشته‌اند مرا

3 طلسم حیرتم ویک نفس قرارم نیست به آب آینهٔ دل سرشته‌اند مرا

4 کجا روم‌که شوم ایمن زلب غماز به عالم آدمیان هم فرشته‌اند مرا

1 شوق اگر بی‌پرده سازد حسرت مستور را عرض یک‌خمیازه صحرا می‌کند مخمور را

2 درد دل در پردهٔ محویتم خون می‌خورد از تحیر خشک بندی‌کرده‌ام ناسور را

3 چاره‌سازان در صلاح کار خود بیچاره‌اند به نسازد موم، زخم خانهٔ زنبور را

4 ما ضعیفان را ملایم طینتی دام بلاست مشکل است از روی خاکسترگذشتن مور را

1 تبسم ریز لعلش‌گر نشان پرسد غبارم را ببوسد تا قیامت بوی‌گل خاک مزارم را

2 ز افسوسی‌که‌دارد عبرت خون شهید من حنایی می‌کند سودن‌کف دست نگارم را

3 مبادا دیدهٔ یعقوب توفان نموگیرد نگاری در سر راه تمنا انتظارم را

4 ز اشکم بر سر مژگان عنان داری نمی‌آید گر وتازی‌ست باصد شعله طفل نی سوارم‌را

1 با دلِ آسوده از تشویشِ آب و نان برآ همچو صحرا پای در دامن ز خان‌ومان برآ

2 اضطرابی نیست در پروازِ شبنم زین چمن گر تو هم از خود برون آیی به این عنوان برآ

3 اوجِ اقبالِ جهان را پایهٔ فرصت کجاست گو سرشکی چند بر بامِ سرِ مژگان برآ

4 خاطرت گر جمع شد از هر دو عالم فارغی قطره‌واری چون گهر زین بحرِ بی‌پایان برآ

1 عشق هرجا شوید از دلها غبار رنگ را ریگ زیرآب خنداند شرار سنگ را

2 گردل ما یک جرس آهنگ بیتابی‌کند گرد چندین‌کاروان سازد شکست رنگ را

3 شوخی‌مضراب‌مطرب گر به‌این کیفیت‌است کاسهٔ طنبور مستی می‌دهد آهنگ را

4 می‌شود دندان ظلم ازکندگشتن تیزتر اره بی‌دانه چون‌گردد ببرد سنگ را

1 حیف است‌کشد سعی دگر باده‌کشان را یاران به خط جام ببندید میان را

2 ما صافدلان سرشکن طبع درشتیم بر سنگ ترحم نبود شیشه‌گران را

3 حسرت همه دم صید خم قامت پیری‌ست گل در بر خمیازه بود شاخ‌کمان را

4 غفلت ز سرم باز نگردید چوگوهر با دیده گره ساخته‌ام خواب گران را

1 بهار اندیشهٔ صدرنگ عشرت‌کرد بسمل را کف خونی‌که برگ‌گل‌کند دامان قاتل را

2 زتأثیر شکستن غنچه آغوش چمن دارد تو هم مگذار دامان شکست شیشهٔ دل را

3 نم راحت ازین دریا مجو کز درد بی‌آبی لب افسوس تبخال حباب آورد ساحل را

4 درین وادی حضور عافیت واماندگی دارد مده ازکف به‌صد دست‌تصرف پای درگل را

1 بس که دارد ناتوانی نبض احوال مرا بازگشتن نیست از آیینه تمثال مرا

2 خاک نم‌گل می‌کندسامان خشکی از غبار سیرکن هنگامهٔ ادبار و اقبال مرا

3 بسکه درمیزان هستی سنگ قدرم بیش بود در عدم باکوه می‌سنجند اعمال مرا

4 تخم امّیدی به سودای حضوری‌کشته‌ام سبزکن یارب سر در جیب پامال مرا

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی