آثار بیدل دهلوی

صفحه 11 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 کیست بردارد ز اهل معرفت ناز تو را گنبد دستارکو بردارد آواز تو را

2 جزصدای لفظ‌نامربوط او معنی‌کجاست نغمهٔ دولاب آهنگی بود ساز تو را

3 پیری و طفلی بجا، نقص وکمال توام‌اند نیست چندان امتیاز انجام و آغاز تو را

4 درتغافل هم‌نگه می‌پروردبی‌شیوه نیست سرمهٔ نیرنگ باشد چشم غمازتو را

1 هرچند گرانی بود اسباب جهان را تحریک زبان نیشتر است این رگ جان را

2 بیتاب جنون در غم اسباب نباشد چون نی به خمیدن نکشد ناله‌کشان را

3 بیداری من شمع صفت لاف زبانی‌ست دل زاد ره شوق بود ر‌یگ روان را

4 آفاق فسون انجمن شور خموشی‌ست دارم ز خموشی به‌کمین خواب‌گران را

1 چه‌امکان است فردا عرض شوخی ناتوانش را مگر حیرت شفیع جرأت ندیشد بیانش را

2 بهار عافیت عمری‌ست‌کز ما دور می‌تازد به‌گردش آورم رنگی که گردانم عنانش را

3 مشو ایمن ز تزویر قد خم‌گشتهٔ زاهد که پیش از تیر در پرواز می‌بینم‌کمانش را

4 مدارای حسود ازکینه‌خوییها بتر باشد خطر در آب تیغ از قعرکم نبودکرانش را

1 نباشد بی‌عصا امداد طاقت پیکر خم را مدارکار فرمایی برانگشت است خاتم را

2 به ارباب تلون صافدل کی مختلط‌گردد به‌رنگ لاله وگل امتزاجی نیست شبنم را

3 کرم درگشت استغنا پرکاهی نمی‌ارزد گداگر نیستی تا چندگیری نام حاتم را

4 به تقلید آشنای نشئهٔ تحقیق نتوان شد چه‌امکان است سازدلربایی زلف‌پرچم‌را

1 قاصد به حیرت‌کن ادا تمهید پیغام مرا کز من نمی‌ماند نشان گر می‌بری نام مرا

2 حرفی‌ست نیرنگ بقا، نشنیده‌گیر این ماجرا می نیست جز رنگ صداگر بشکنی جام‌مرا

3 دارم ز سامان الست اول‌گداز آخر شکست یک شیشه باید نقش بست آغاز وانجام مرا

4 هرچند تا عنقا رسی براوج همت نارسی از خود برآتا وارسی‌کیفیت بام مرا

1 بسکه‌وحشت کرده‌است آزاد، مجنون‌مرا لفظ نتواندکند زنجیر،مضمون مرا

2 در سر از شوخی نمی‌گنجدگل سودای من خم حبابی می‌کند شور فلاطون مرا

3 داغ هم در سینه‌ام بی‌حسرت دیدار نیست چشم مجنون نقش پا بوده‌ست هامون مرا

4 کودم تیغی‌که در عشرتگه انشای ناز مصرع رنگین نویسد موجهٔ خون مرا

1 شکوهٔ جور تو نگشاید دهان زخم را تیغ میلی می‌کشد خواب‌گران زخم را

2 سینه‌چاکیم وخموشی‌ترجمان عجزماست سرمه باشد جوهر تیغت زبان زخم را

3 عاشقان در سایهٔ برق بلا آسوده‌اند ره ز لب بیرون نمی‌باشد فغان زخم را

4 دردمندم یأس می‌جوشد اگر دم می‌زنم ابرو از تیغ است چشم خونفشان زخم را

1 به حیرت آینه پرداختند روی تو را زدند شانه ز دلهای چاک موی تو را

2 چه آفتی تو که از شوخیت زبان شرار به‌کام سنگ برد شکوه‌های خوی تو را

3 زخار هر مژه صد ر‌نگ موج‌ گل جوشد به دیده‌ گر گذر افتد خیال روی تو را

4 غلام زلف تو سنبل‌، اسیر روی تو گل بنفشه بنده خط سبز مشکبوی تو را

1 حیف‌کز افلاس نومیدی فواید مرد را دست اگرکوتاه شد بر دل نشاید مرد را

2 از تنزلهاست گر در عالم آزادگی چین پیشانی به یاد دامن آید مرد را

3 چون طبیعتهای زن‌گل‌کرده‌گیر آثار ننگ در فسوس مال و زرگر دست ساید مرد را

4 جدول آب و خیابان چمن منظورکیست زخم میدانهاکشد تا دل‌گشاید مرد را

1 ای غافل از رنج هوس آیینه‌پردازی چرا چون شمع بار سوختن از سر نیندازی چرا

2 نگشوده‌مژگان چون شرر از خویش‌کن قطع نظر زین یک دو دم زحمتکش جام و آغازی چرا

3 تاکی دماغت خون‌کند تعمیر بنیاد جسد طفلی‌گذشت ای بیخرد با خاک وگل بازی چرا

4 آزادی‌ات ساز نفس آنگه غم دام و قفس با این غبار پرفشان گم کرده پروازی چرا

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی