آثار بیدل دهلوی

صفحه 11 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 به تردستی بزن ساقی غنیمت‌دار قلقل را مبادا خشکی افشاردگلوی شیشهٔ مل را

2 ز دلها تا جنون جوشد نگاهی را پرافشان‌کن جهان تا گرد دل‌گیرد پریشان سازکاکل را

3 چسان رازت‌نگهدارم که‌این سررشتهٔ غیرت چو بالیدن به روی عقده می‌آرد تأمل را

4 سرشک‌از دیده بیرون ریختم‌مینا به‌جوش آمد چکیدنهای این خم آبیاری‌کرد قلقل را

1 به گلشن گر برافشاند ز روی ناز کاکل را هجوم ناله‌ام آشفته سازد زلف سنبل را

2 چرا عاشق نگیرد ازخطش درس ز خود رفتن که‌بلبل موج جام‌باده می‌خواند رگ‌گل‌را

3 نفس دزدیدنم توفان خون در آستین دارد گلوی شیشه‌ام بامی فروبرده‌ست قلقل را

4 ز جیب‌ریشه اسرار چمن‌گل می‌کند آخر کمال جزو دارد دستگاه معنی‌کل را

1 بهار اندیشهٔ صدرنگ عشرت‌کرد بسمل را کف خونی‌که برگ‌گل‌کند دامان قاتل را

2 زتأثیر شکستن غنچه آغوش چمن دارد تو هم مگذار دامان شکست شیشهٔ دل را

3 نم راحت ازین دریا مجو کز درد بی‌آبی لب افسوس تبخال حباب آورد ساحل را

4 درین وادی حضور عافیت واماندگی دارد مده ازکف به‌صد دست‌تصرف پای درگل را

1 بر طاق نه تبخیر جاه و جلال را چینی سلام‌کرد به یک مو سفال را

2 عالم ز دستگاه بقا طعمهٔ فناست چون شمع‌، ریشه می‌خورد اینجا نهال را

3 پرگشتن و تهی‌شدن از خوابش عالمی‌است آیینه‌کن عروج ونزول هلال را

4 بر شیشه‌های ساعت اگر وارسیده‌ای دریاب‌گرد قافلهٔ ماه و سال را

1 ای چشم تو مهمیز جنون وحشی رم را ابروی تو معراج دگر پایهٔ خم را

2 گیسوی تو دامی‌ست که تحریر خیالش از نال به زنجیرکشیده‌ست قلم را

3 با این قد و عارض به چمن‌گر بخرامی گل‌، تاج به خاک افکند و سروعلم را

4 اسرار دهانت به تأمل نتوان یافت از فکر،‌کسی پی نبرد راه عدم را

1 خیال قرب غفلت دوری ازانس است محرم را تبسم‌های‌گندم چین دامن گشث آدم را

2 حوادث‌کج سرشتان را نبخشد وضع همواری بود مشکل‌کشاکش ازکمان بیرون برد خم را

3 ز جرأت قطع‌کن‌گر مرد میدانگاه تسلیمی که تیغ اینجا برشها می‌شمارد ریزش دم را

4 سراغ از هرچه‌گیری بی‌نشانی جلوه‌ها دارد غبار وحشتی از بال عنقاگیر عالم را

1 گریک نفس آیینه‌کنی نقش قدم را بر خاک نشانی هوس ساغر جم را

2 معنی نظران سبق هستی موهوم بیرون شق خامه ندیدند رقم را

3 بیهوده در اندیشهٔ هستی نگدازی تاگل نکنی راه صفا خیز عدم را

4 آشفتگی آیینهٔ تجرید جنون کن پرچم‌گل شهرت اثریهاست علم را

1 نباشد بی‌عصا امداد طاقت پیکر خم را مدارکار فرمایی برانگشت است خاتم را

2 به ارباب تلون صافدل کی مختلط‌گردد به‌رنگ لاله وگل امتزاجی نیست شبنم را

3 کرم درگشت استغنا پرکاهی نمی‌ارزد گداگر نیستی تا چندگیری نام حاتم را

4 به تقلید آشنای نشئهٔ تحقیق نتوان شد چه‌امکان است سازدلربایی زلف‌پرچم‌را

1 بوی وصلت‌گر ببالاند دل ناکام را صحن این‌کاشانه زیر سایه‌گیرد بام را

2 طایر آزاد ماگر بال وحشت واکند گردباد آیینه سازد حلقه‌های دام را

3 دیدن هنگامهٔ هستی شنیدن بیش نیست وهم ما تا کی وصال اندیشد این پیغام را

4 منعم از نقش نگین جوی خیالی می‌کند مفت حسرتها اگر سیراب سازد نام را

1 در طلب تا چند ریزی آبروی‌کام را یک سبق شاگرد استغناکن این ابرام را

2 داغ بودن در خمار مطلب نایاب چند پخته نتوان‌کرد زآتش آرزوی خام را

3 مگذر ازموقع‌شناسی ورنه در عرض نیاز بیش ازآروغ است‌نفرت آه بی‌هنگام‌را

4 می‌خرامد پیش پیش دل تپشهای نفس وحشت‌از نخجیر هم‌بیش است‌اینجا دام‌را

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی