آثار بیدل دهلوی

صفحه 13 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 بس که دارد ناتوانی نبض احوال مرا بازگشتن نیست از آیینه تمثال مرا

2 خاک نم‌گل می‌کندسامان خشکی از غبار سیرکن هنگامهٔ ادبار و اقبال مرا

3 بسکه درمیزان هستی سنگ قدرم بیش بود در عدم باکوه می‌سنجند اعمال مرا

4 تخم امّیدی به سودای حضوری‌کشته‌ام سبزکن یارب سر در جیب پامال مرا

1 بی‌سخن باید شنیدن چون نگین نام مرا زخم دل چندین زبان داده‌ست پیغام مرا

2 بی‌نشانی مقصدم اما سراغ ما و من جامه‌ای دارد که پوشیده‌ست احرام مرا

3 عمرها شد در فضای بی‌نشان پر می‌زنم آشیان در عالم عنقاست اوهام مرا

4 در غبارگردش رنگم خرام نازکیست‌؟ اندکی از خویش رو تا بشمری گام مرا

1 قاصد به حیرت‌کن ادا تمهید پیغام مرا کز من نمی‌ماند نشان گر می‌بری نام مرا

2 حرفی‌ست نیرنگ بقا، نشنیده‌گیر این ماجرا می نیست جز رنگ صداگر بشکنی جام‌مرا

3 دارم ز سامان الست اول‌گداز آخر شکست یک شیشه باید نقش بست آغاز وانجام مرا

4 هرچند تا عنقا رسی براوج همت نارسی از خود برآتا وارسی‌کیفیت بام مرا

1 بسکه چون‌گل پرده‌ها بر پرده شد سامان مرا پیرهن در جلوه آبم‌گرکنی عریان مرا

2 تا به پستی‌ها عروج اعتبارم‌گل‌کند خامشی چون آتش یاقوت زد دامان مرا

3 از پی اصلاح ناهمواری طبع درشت آمد ورفت نفسها بس بود سوهان مرا

4 کاروان اشکم از عاجز متاعی‌ها مپرس آبله محمل‌کش است از دیده تا دامان مرا

1 رخصت نظاره‌ای‌گر می‌دهد جانان مرا می‌کشد خاکستر خود در ته دامان مرا

2 از اثرپردازی ناموس الفتها مپرس شانهٔ زلف تحیر می‌شود مژگان مرا

3 بسکه گرد تیره‌بخیهاست فرش خانه‌ام هرکه شد آیینهٔ او می‌کند حیران مرا

4 بر امید ابر رحمت دامنی آلوده‌ام سیل پوشدرخت ماتم‌گرشود مهمان مرا

1 سوار برق عمرم‌، نیست برگشتن عنانم را مگر نام توگیرم تا بگرداند زبانم را

2 عدم کیفیتم خاصیت نقش قدم دارم خرامی تا به زیرپای خود یابی نشانم را

3 به رنگ شمع‌گر شوقت عیار طاقتم‌گیرد کند پرواز رنگ از مغز خالی استخوانم را

4 به‌مردن نیز از وصف خرامت لب نمی‌بندم نگیرد سکته طرف دامن اشعار روانم را

1 گدازگوهر دل باده ناب است شبنم را نم چشم تحیرعالم آب است شبنم را

2 نگردد جمع نوراگهی با ظلمت غفلت صفای دل نمک در دیدهٔ خواب است شبنم را

3 جهان آیینهٔ دلدار و حیرانی حجاب من چمن صد جلوه و نظاره نایاب است شبنم را

4 به هرجا می‌روم در اشک نومیدی وطن دارم ز چشم خود جهان یک دشت سیلاب است شبنم را

1 وهم راحت صید الفت‌کرد مجنون مرا مشق تمکین لفظ‌گردانید مضمون مرا

2 گریه توفان‌کرد چندانی‌که دل هم آب شد موج سیل آخر به دریا برد هامون مرا

3 داده‌ام ازکف عنان و سخت حیرانم‌که باز ناکجا راند محبت اشک‌گلگون مرا

4 زین عبارتهاکه حیرت صفحهٔ تحریر اوست گر نفهمی می‌توان فهمید مضمون مرا

1 بسکه‌وحشت کرده‌است آزاد، مجنون‌مرا لفظ نتواندکند زنجیر،مضمون مرا

2 در سر از شوخی نمی‌گنجدگل سودای من خم حبابی می‌کند شور فلاطون مرا

3 داغ هم در سینه‌ام بی‌حسرت دیدار نیست چشم مجنون نقش پا بوده‌ست هامون مرا

4 کودم تیغی‌که در عشرتگه انشای ناز مصرع رنگین نویسد موجهٔ خون مرا

1 دام یک عالم تعلق‌گشت حیرانی مرا عاقبت‌کرد این در واکرده زندانی مرا

2 محو شوقم بوی صبح انتظاری برده‌ام سرده‌ای حیرت همان در چشم قربانی مرا

3 جوش زخم سینه‌ام‌،‌کیفیت چاک دلم خرمی مفت تو ای‌گل‌گر بخندانی مرا

4 ای ادب‌، سازخموشی نیز بی‌آهنگ نیست همچو مژگان ساخت موسیقار حیرانی مرا

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی