آثار بیدل دهلوی

صفحه 15 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 نمی‌دانم چه تنگی درهم افشرد آه مجنون را رم این‌گردباد آخر به ساغرکرد هامون را

2 به هر مژگان زدن سامان صد میخانه مستی‌کن که‌خط جوشیدودرساغرگرفت‌آن‌حسن میگون‌را

3 به امید چکیدن دست و پایی می‌زند اشکم تنزل در نظر معراج باشد همت دون را

4 دراین‌گلشن تسلی دادوضع سرو و شمشادم که یک مصرع بلند آوازه دارد طبع موزون را

1 اگر اندیشه کند ط‌رز نگاه او را جوش حیرت مژه سازد نگه آهو را

2 ما هم ازتاب وتب عشق به خود می‌بالیم بر سر آتش اگر هست دمیدن مو را

3 عرض شوخی چه دهد نالهٔ محروم اثر تیغ بی‌جوهر ماکرد سفید ابرو را

4 بس‌که تنگ است فضای چمن از نالهٔ من بر زمین برگ‌ل از سایه نهد پهلو را

1 به‌گلشنی‌که دهم عرض شوخی او را تحیرآینهٔ رنگ می‌کند بو را

2 خموش‌گشتم و اسرار عشق پنهان نیست کسی چه چاره‌کند حیرت سخنگو را

3 سربریده‌هم‌اینجا چوشمع بیخواب‌است مگر به بالش داغی نهیم پهلو را

4 ندانم از اثرکوشش کدام دل است که می‌کشند به پابوس یارگیسو را

1 سرمه سنگین نکند شوخی چشم اورا درس تمکین ندهد گرد، رم آهورا

2 زخم تیغش به دل ز داغ‌، مقدم باشد پایه از چشم‌، بلند است خم ابرو را

3 جبههٔ ما و همان سجدهٔ تسلیم نیاز نقش پا،‌کی‌کند از خاک تهی پهلو را

4 هدف مقصد ما سخت بلند افتاده‌ست باید از عجزکمان کرد خم بازو را

1 مکن ز شانه پریشان دماغ‌گیسو را مچین به چین غضب آستین ابرورا

2 نگاه را مژه‌ات نیست مانع وحشت به سبزه‌ای نتوان بست راه آهو را

3 به کنه مطلب عشاق راه بردن نیست گل خیال تو بیرون نمی‌دهد بو را

4 سری‌که نشئه‌پرست دماغ استغناست به‌کیمیا ندهد خاک آن سرکو را

1 کیست بردارد ز اهل معرفت ناز تو را گنبد دستارکو بردارد آواز تو را

2 جزصدای لفظ‌نامربوط او معنی‌کجاست نغمهٔ دولاب آهنگی بود ساز تو را

3 پیری و طفلی بجا، نقص وکمال توام‌اند نیست چندان امتیاز انجام و آغاز تو را

4 درتغافل هم‌نگه می‌پروردبی‌شیوه نیست سرمهٔ نیرنگ باشد چشم غمازتو را

1 حسن شرم آیینه داند روی تابان ترا چشم‌عصمت سرمه‌خواندگرد دامان تو را

2 بسکه بر خود می‌تپد از آرزوی ناوکت می‌کند در سینه دل هم‌کار پیکان تو را

3 در تماشایت همین مژگان تحیر ساز نیست هر بن مو چشم قربانی‌ست حیران تو را

4 گلشن‌از اوراق‌گل عمری‌ست‌پیش عندلیب می‌گشاید دفتر خون شهیدان تو را

1 کرده‌ام سرمشق حیرت سرو موزون تورا ناله می‌خوانم بلندیهای مضمون تو را

2 شام پرورد غمم با صبح اقبالم چه‌کار تیره‌بختی سایهٔ بید است مجنون تو را

3 خاکهای این چمن می‌بایدم بر سر زدن بسکه‌گل پوشید نقش پای‌گلگون تو را

4 ساز محشرگشت آفاق از نگاه حیرتم درنی مژگان چه فریاد است مفتون تو را

1 به حیرت آینه پرداختند روی تو را زدند شانه ز دلهای چاک موی تو را

2 چه آفتی تو که از شوخیت زبان شرار به‌کام سنگ برد شکوه‌های خوی تو را

3 زخار هر مژه صد ر‌نگ موج‌ گل جوشد به دیده‌ گر گذر افتد خیال روی تو را

4 غلام زلف تو سنبل‌، اسیر روی تو گل بنفشه بنده خط سبز مشکبوی تو را

1 گداز سعی دلیل است جستجوی تو را شکست آینه‌، آیینه است روی تو را

2 ز دست لطف و عتابت در آتش و آبم بهشت‌و دوزخ ماکرده‌اند خوی تو را

3 به هرطرف نگری، شوق‌،‌محو خودبینی‌ست دکان آینه‌گرم است چارسوی تو را

4 به ترهات مده زحمت نفس زاهد که ازاثر، نمکی نیست های وهوی تورا

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی