آثار بیدل دهلوی

صفحه 10 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 نباشدگرکمند موج تردستی حجابش را که می‌گیرد عنان شعلهٔ رنگ عتابش را

2 ز برق جلوه‌اش آگه نی‌ام لیک اینقدر دانم که عالم چشم خفاشی‌ست نور آفتابش را

3 به تدبیر دگر زان جلوه نتوان‌کام دل بردن غبار من مگر از پیش بردارد نقابش را

4 به جای آبله یک غنچه دل دارم درتن وادی ندانم برکدامین خار افشانم گلابش را

1 مکش ای آفتاب از فکر زربرپشت آتش را ز غفلت می‌پرستی چند چون زردشت‌، آتش را

2 به ترک ظلم‌، ظالم برنگردد از مزاج خود همان اخگر بودگر جمع‌گردد مشت آتش را

3 مشو با تندخویی از عدوی ساده‌دل ایمن که‌آخرروی نرم آب خواهدکشت آتش را

4 به اهل سوزکاوش داغ جانکاهی به بار آرد چوشمع زروی نادانی مزن انگشت آتش را

1 به یاد آرد دل بیتاب اگر نقش میانش را به رنگ موی چینی سرمه می‌گیرد فغانش را

2 ز فیض خاکساری اینقدر عزت هوس دارم که در آغوش نقش سجده‌گیرم آستانش را

3 زبان حال عاشق گر دعایی دارد این دارد که یارب مهربان‌گردان دل نامهربانش را

4 تحیرگلشن است اماکه دارد سیر اسرارش خموشی بلبل است اماکه می‌فهمد زبانش را

1 چه‌امکان است فردا عرض شوخی ناتوانش را مگر حیرت شفیع جرأت ندیشد بیانش را

2 بهار عافیت عمری‌ست‌کز ما دور می‌تازد به‌گردش آورم رنگی که گردانم عنانش را

3 مشو ایمن ز تزویر قد خم‌گشتهٔ زاهد که پیش از تیر در پرواز می‌بینم‌کمانش را

4 مدارای حسود ازکینه‌خوییها بتر باشد خطر در آب تیغ از قعرکم نبودکرانش را

1 جوش زخمم دادسر در صبح محشرتیغ را کرد خون‌گرم من بال سمندرتیغ را

2 از گزیدنهای رشک ابروی چین‌پرورت بر زبان پیداست دندانهای جوهر تیغ را

3 بسمل نازتو چون مشق تپیدن می‌کند می‌کشد چون مدّ بسم‌الله بر سرتیغ را

4 جمع با زینت نگردد جوهر مردانگی از برش عاری بود گر سازی از زرتیغ را

1 گر، دمی‌، بوس کفت‌گردد میسر تیغ را تا ابد رگهای‌گل بالد ز جوهر تیغ را

2 ازکدورت برنمی‌آید مزاج کینه‌جو بیشتر دارد همین زنگار در بر تیغ را

3 ای‌که داری سیرگلزار شهادت در خیال بایدت‌از شوق زد چون سبزه برسرتیغ‌را

4 عیش خواهی صید آفت شوکه مانند هلال چرخ ابرومی‌کند برچشم ساغرتیغ را

1 سادگی باغی‌ست طبع عافیت‌آهنگ را وقف طاووسان رعناکن‌گل نیرنگ را

2 دل چوخون‌گرددبهار تازه‌رویی صیدتست موج صهبا دام پروازست مرغ رنگ را

3 طبع ظالم را قوی سرمایه سازد دستگاه سختی افزونترکند الماس‌گشتن سنگ را

4 ازکواکب چشم نتوان داشت‌فیض تربیت ناتوان بینی‌ست لازم دیده‌های تنگ را

1 عشق هرجا شوید از دلها غبار رنگ را ریگ زیرآب خنداند شرار سنگ را

2 گردل ما یک جرس آهنگ بیتابی‌کند گرد چندین‌کاروان سازد شکست رنگ را

3 شوخی‌مضراب‌مطرب گر به‌این کیفیت‌است کاسهٔ طنبور مستی می‌دهد آهنگ را

4 می‌شود دندان ظلم ازکندگشتن تیزتر اره بی‌دانه چون‌گردد ببرد سنگ را

1 گرکنم با این سر پرشور بالین سنگ را از شررپرواز خواهدگشت تمکین سنگ را

2 من به درد نارساییها چه‌سان دزدم نفس می‌کند بی‌دست و پایی ناله تلقین سنگ را

3 از جسد رنگ گداز دل توان دید آشکار گرشود دامن به خون لعل رنگین سنگ را

4 چون‌صداهرکس به‌رنگی‌می‌رود زین‌کوهسار آتشم فهمید آخر خانهٔ زین سنگ را

1 اگرحیرت به‌این رنگست دست وتیغ قاتل را رگ باقوت می‌گردد روانی خون بسمل را

2 به این توفان ندانم در تمنای‌که می‌گریم که سیل اشک من در قعر دریا راند ساحل را

3 مپرس از شوخی نشو و نمای تخم حرمانم شراری دشتم پیش ازدمیدن سوخت حاصل را

4 خیال جذبهٔ افتادگان دست سودایت به رنگ جاده دارد درکمند عجز منزل را

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی