کسی چه شکرکند دولت تمنا را از بیدل دهلوی غزل 37
1. کسی چه شکرکند دولت تمنا را
به عالمیکه تویی ناله میکشد ما را
1. کسی چه شکرکند دولت تمنا را
به عالمیکه تویی ناله میکشد ما را
1. موج پوشید روی دریا را
پردهٔ اسم شد مسما را
1. نزیبد پرده فانوس دیگر شمع سودا را
مگردرآب چون یاقوتگیرند آتش ما را
1. نسیم شانهکند زلف موج دریا را
غبار سرمه دهد چشمکوه و صحرا را
1. نفس آشفته میدارد چو گل جمعیت ما را
پریشان مینویسد کلک موج احوال دریا را
1. نگاه وحشی لیلی چه افسونکرد صحرا را
کهنقش پای آهو چشممجنونکرد صحرارا
1. دوروزی فرصت آموزد درود مصطفا ما را
که پیش از مرگ در دنیا بیامرزد خدا ما را
1. به خاک تیره آخر خودسریها میبرد ما را
چو آتشگردنافرازی ته پا میبرد ما را
1. ز بزم وصل، خواهشهای بیجا میبرد ما را
چوگوهر موج ما بیرون دریا میبرد ما را
1. جنون کی قدردان کوه و هامون میکند ما را
همان فرزانگی روزی دومجنون میکند ما را
1. در عالمیکه با خود رنگی نبود ما را
بودیم هرچه بودیم او وانمود ما را
1. حسابی نیست با وحشت جنونکامل ما را
مگرلیلی به دوش جلوه بندد محمل ما را