آثار بیدل دهلوی

صفحه 83 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 شب‌که طاووس مرا شوق تو بال‌افشان داشت یک جهان چشم به هم برزدن مژگان داشت

2 هرچه جوشید ز موج و کف این قلزم وهم نفسی بود که در پرده دل توفان داشت

3 رمز بی‌رنگی ما فاش شد از شوخی رنگ شیشه آورد برون آنچه پری پنهان داشت

4 تا ز هستی اثری هست محبت رسواست حرمت ناله به زنجیر نفس نتوان داشت

1 برق با شوقم شراری بیش نیست شعله طفل نی‌سواری بیش نیست

2 آرزوهای دو عالم دستگاه ازکف خاکم غباری بیش نیست

3 چون شرارم یک نگه عرض است و بس آینه اینجا دچاری بیش نیست

4 لاله وگل زخمی خمیازه‌اند عیش این‌گلشن خماری بیش نیست

1 تا جنون نقد بهار عشرتم در چنگ داشت طفل اشکی هم‌که می‌دیدم به دامن سنگ داشت

2 عمری از فیض لب خاموش غافل زیستم نغمهٔ عیش ابد این ساز بی‌آهنگ داشت

3 با همه وحشت غبار دامن خاکیم و بس اشک در عرض‌روانی نیز عذر لنگ داشت

4 ازگهر تهمت‌کش افسردن است اجزای بحر ازگهر تهمت‌کش افسردن است اجزای بحر

1 حایل عزم نفس‌گرد ره و فرسنگ نیست مقصد دل نیست پیدا ورنه قاصد لنگ نیست

2 نغمه‌ها بی‌خواست می‌جوشد ز ساز ما و من حیرت آهنگیم درآهنگ ما آهنگ نیست

3 در محیط از خودنماییها نمی‌گنجد حباب گرنفس برخود نبالدگوشهٔ دل تنگ نیست

4 سکتهٔ صد مصرع موجست تمکین‌گهر در دبستان ادب‌سنجی تأمل دنگ نیست

1 شب‌که شور بلبل ما ریشه درگلزار داشت بوی‌ گل در غنچه رنگ ناله در منقار داشت

2 نغمه‌ جولا‌ن صید نیرنگ‌ که‌ زین‌ صحرا گذشت ترکش تیر بتان فریاد موسیقار داشت

3 رخصت یک جنبش مژگان نداد آگاهی‌ام حیرت اینحا خواب یا از دیدهای بیدار داشت

4 عقدهٔ محرومیِ کس فکر جمعیت مباد تا پریشان بود دل‌، بویی ز زلف یار داشت

1 تعین جز افسون اوهام نیست نگین خنده‌ای می‌کند نام نیست

2 به بی‌مقصدی خلق تک می‌زند همه قاصدانند و پیغام نیست

3 جهان سرخ‌وش پستی فطرت است هواهاست در هر سر و، بام نیست

4 فروغ یقین بر دلکش نتافت درین خانه‌ها وضع‌گلجام نیست

1 عنقا سراغم از اثرم وهم و ظن تهیست در هر مکان چو نقش نگین جای ‌من تهیست

2 بی‌حرف ساز صوت و صداگل نمی‌کند زین ‌جا مبرهن‌ است که این ‌انجمن تهیست

3 چشم‌حریص و سیری جاه‌، این‌.چه ممکن است هرچند شمع نور فشاند لگن تهیست

4 این خانه‌ها که خار و خس انبار حرص ماست چون حلقه‌های در همه بی‌رفتن تهیست

1 جز خموشی هرکه دل بر ناله و فریاد داشت شمع خود را همچو نی در رهگذار باد داشت

2 ای خوش آن عهدی‌که در محراب چشم انتظار اشک ما هم‌گردشی چون سبحهٔ زهاد داشت

3 صید ما را حلقهٔ دام بلا شد عافیت گوشهٔ چشمی‌که با دل الفت صیاد داشت

4 خواب اگروحشت گرفت از دیدهٔ من دور نیست خانهٔ چشمم چوگوهر آب در بنیاد داشت

1 نیشی تا علم همت عنقا برداشت کلهی بود که ما را ز سرما برداشت

2 ازگرانباری این قافله‌ها هیچ مپرس کوه یک نالهٔ ما بر همه اعضا برداشت

3 وصل مقصد چه‌قدر شکر طلب می‌خواهد شمع اینجا نتوانست سر از پا برداشت

4 زندگی فرصت درس شرر آسان فهمید منتخب نقطه‌ای از نسخهٔ عنقا برداشت

1 هما سراغم و زیر فلک مگس هم نیست چه جای کس که درین خانه هیچکس هم نیست

2 به‌وهم‌، خون‌مشو ای دل‌که مطلبت عنقاست به ‌عالمی ‌که توان ‌سوخت مشت خس هم ‌نیست

3 ز بیقراری مرغ اسیر دانستم که جای یک نفس آرام در قفس هم نیست

4 به بی‌نیازی ما اعتماد نتوان کرد به دل هوایی اگر نیست دسترس هم نیست

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی