1 شبکه طاووس مرا شوق تو بالافشان داشت یک جهان چشم به هم برزدن مژگان داشت
2 هرچه جوشید ز موج و کف این قلزم وهم نفسی بود که در پرده دل توفان داشت
3 رمز بیرنگی ما فاش شد از شوخی رنگ شیشه آورد برون آنچه پری پنهان داشت
4 تا ز هستی اثری هست محبت رسواست حرمت ناله به زنجیر نفس نتوان داشت
1 برق با شوقم شراری بیش نیست شعله طفل نیسواری بیش نیست
2 آرزوهای دو عالم دستگاه ازکف خاکم غباری بیش نیست
3 چون شرارم یک نگه عرض است و بس آینه اینجا دچاری بیش نیست
4 لاله وگل زخمی خمیازهاند عیش اینگلشن خماری بیش نیست
1 تا جنون نقد بهار عشرتم در چنگ داشت طفل اشکی همکه میدیدم به دامن سنگ داشت
2 عمری از فیض لب خاموش غافل زیستم نغمهٔ عیش ابد این ساز بیآهنگ داشت
3 با همه وحشت غبار دامن خاکیم و بس اشک در عرضروانی نیز عذر لنگ داشت
4 ازگهر تهمتکش افسردن است اجزای بحر ازگهر تهمتکش افسردن است اجزای بحر
1 حایل عزم نفسگرد ره و فرسنگ نیست مقصد دل نیست پیدا ورنه قاصد لنگ نیست
2 نغمهها بیخواست میجوشد ز ساز ما و من حیرت آهنگیم درآهنگ ما آهنگ نیست
3 در محیط از خودنماییها نمیگنجد حباب گرنفس برخود نبالدگوشهٔ دل تنگ نیست
4 سکتهٔ صد مصرع موجست تمکینگهر در دبستان ادبسنجی تأمل دنگ نیست
1 شبکه شور بلبل ما ریشه درگلزار داشت بوی گل در غنچه رنگ ناله در منقار داشت
2 نغمه جولان صید نیرنگ که زین صحرا گذشت ترکش تیر بتان فریاد موسیقار داشت
3 رخصت یک جنبش مژگان نداد آگاهیام حیرت اینحا خواب یا از دیدهای بیدار داشت
4 عقدهٔ محرومیِ کس فکر جمعیت مباد تا پریشان بود دل، بویی ز زلف یار داشت
1 تعین جز افسون اوهام نیست نگین خندهای میکند نام نیست
2 به بیمقصدی خلق تک میزند همه قاصدانند و پیغام نیست
3 جهان سرخوش پستی فطرت است هواهاست در هر سر و، بام نیست
4 فروغ یقین بر دلکش نتافت درین خانهها وضعگلجام نیست
1 عنقا سراغم از اثرم وهم و ظن تهیست در هر مکان چو نقش نگین جای من تهیست
2 بیحرف ساز صوت و صداگل نمیکند زین جا مبرهن است که این انجمن تهیست
3 چشمحریص و سیری جاه، این.چه ممکن است هرچند شمع نور فشاند لگن تهیست
4 این خانهها که خار و خس انبار حرص ماست چون حلقههای در همه بیرفتن تهیست
1 جز خموشی هرکه دل بر ناله و فریاد داشت شمع خود را همچو نی در رهگذار باد داشت
2 ای خوش آن عهدیکه در محراب چشم انتظار اشک ما همگردشی چون سبحهٔ زهاد داشت
3 صید ما را حلقهٔ دام بلا شد عافیت گوشهٔ چشمیکه با دل الفت صیاد داشت
4 خواب اگروحشت گرفت از دیدهٔ من دور نیست خانهٔ چشمم چوگوهر آب در بنیاد داشت
1 نیشی تا علم همت عنقا برداشت کلهی بود که ما را ز سرما برداشت
2 ازگرانباری این قافلهها هیچ مپرس کوه یک نالهٔ ما بر همه اعضا برداشت
3 وصل مقصد چهقدر شکر طلب میخواهد شمع اینجا نتوانست سر از پا برداشت
4 زندگی فرصت درس شرر آسان فهمید منتخب نقطهای از نسخهٔ عنقا برداشت
1 هما سراغم و زیر فلک مگس هم نیست چه جای کس که درین خانه هیچکس هم نیست
2 بهوهم، خونمشو ای دلکه مطلبت عنقاست به عالمی که توان سوخت مشت خس هم نیست
3 ز بیقراری مرغ اسیر دانستم که جای یک نفس آرام در قفس هم نیست
4 به بینیازی ما اعتماد نتوان کرد به دل هوایی اگر نیست دسترس هم نیست