آثار بیدل دهلوی

صفحه 81 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 پیش چشمی‌که نورعرفان نیست گر بود آسمان نمایان نیست

2 عمرها شد، دمیده است آفاق بی‌لباسی هنوز عریان نیست

3 شمع راگر به فکرخویش سری‌ست تاکف پاش جزگریبان نیست

4 نقشبند خیال دور مباش گل چه داردکزین‌گلستان نیست

1 آستان عشق جولانگاه هر بیباک نیست هیچکس‌غیر از جبین‌آنجا قدم‌بر خاک نیست

2 گریه‌کو، تا عذر غفلت خواهد از ابرکرم می‌کشد رحمت‌تری‌تا چشم ما نمناک نیست

3 خاک می‌باید شدن در معبد تسلیم عشق گر همه آب است اینجا بی‌تیمم پاک نیست

4 ریش‌گاوی‌، شرمی ای زاهد ز دندان طمع شاخ طوبی ریشه‌دار شانه و مسواک نیست

1 سعی‌جاه آرزوی خاک شدن در سر دا‌شت موج از بهر فسردن طلب گوهر داشت

2 دل آزاد به پرواز خیالات افسرد حفف ازآن خانهٔ آیینه‌ که بام و در داشت

3 از هنر رنگ صفای دل ما پنهان ماند صفحهٔ آینه ننگ از رقم جوهر داشت

4 امتیاز آینه‌پردازی تحصیل غناست زین چمن گل به سر آن داشت که مشتی زر داشت

1 با دل تنگ است‌کار اینجا ز حرمان چاره نیست گر همه صحرا شویم از رنج زندان چاره نیست

2 زآمد ورفت نفس عمری‌ست زحمت می‌کشیم خانهٔ ما را ازین ناخوانده مهمان چاره نیست

3 دشت تا معموره یکسر از غبار دل پر است هیچ‌کس را هیچ‌جا زین خانه ویران چاره نیست

4 تا نفس باقی‌ست باید چون نفس آواره زیست ای سحر بنیاد از وضع پریشان چاره نیست

1 زان خوشه‌که میناگری باغ عنب داشت هر دانه پریخانه ی بازار حلب داشت

2 خورشید پس از رفع سحر پرده‌ دری‌ کرد تاگرد نفس کم نشد این آینه شب داشت

3 یکتایی‌اش افسون ادب خواند بر اظهار مقراض بیان‌گشت زبانی‌که دو لب داشت

4 مفهوم نگردیدکه ما و من هستی در خواب‌عدم این‌همه هذیان‌ز چه‌تب داشت

1 در طلبت شب چه جنونهاگذشت کز سر شمع آبلهٔ پاگذشت

2 جهل‌، خرد پخت وبه‌معموره ریخت عقل جنون‌کرد و ز صحراگذشت

3 نقش نگین داشت‌کمال هوس اسم بجا ماند و مسماگذشت

4 خلق خیالات بر افلاک برد از سر این بام هواهاگذشت

1 هرچند درین‌ گلشن هرسو گل خودروییست از خون شهیدانت در رنگ حنا بوییست

2 از سلسلهٔ تحقیق غافل نتوان بودن طول امل آفاق از عالم‌ گیسوییست

3 ای چرخ سر ما را پامال جفا مپسند این لوح خط تسلیم از خاک سر کوییست

4 توفیق رسا عشق است‌، ما را چه توانایی‌ست یاز‌یدن هر دستی از قوت بازوییست

1 جای آرام به وحشتکدهٔ عالم نیست ذره‌ای نیست‌که سرگرم هوای رم نیست

2 گره باد بود دولت هستی چو حباب تا سلیمان نفسی عرصه دهد خاتم نیست

3 چمن ازغنچه به‌هر شاخ سرشکش‌گره است مژهٔ اهل طرب هم به جهان بی‌نم نیست

4 هیچ دانا نزند تیشه به پای آرم از بهشت آنکه برون آمده‌است آدم نیست

1 پر بیکسم امروزکسی را خبرم نیست آتش به سرخاک‌که آن هم به سرم نیست

2 رحم است به نومیدی حالم‌که رفیقان رفتند به جایی‌که در آنجاگذرم نیست

3 ای‌کاش فنا بشنود افسانهٔ یأسم می‌سوزد وچون شمع امید سحرم نیست

4 حرف‌کفنی می‌شنوم لیک ته خاک آن جامه‌که پوشد نفسم را به برم نیست

1 وضع ترتیب ادب در عرصه‌گاه لاف نیست قابل این ز‌ه کمان قبضهٔ نداف نیست

2 از عدم می‌جوشد این افسانه‌های ما و من گر ‌به معنی وارسی جز خامشی حراف نیست

3 غفلت دلها جهانی را مشوش وانمود هیچ جا موحش‌تر از آیینهٔ ناصاف نیست

4 رایج و قلب دکان وهم بی‌اندازه است با چه پردازد دماغ ناتوان صراف نیست

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی