آثار بیدل دهلوی

صفحه 79 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 جهان قلمرو توفان اعتبار تو نیست ز هرچه رنگ توان یافتن بهار تو نیست

2 کمند همت وحشت سوار عشق رساست هوس اگرهمه عنقا شود شکارتونیست

3 زلاف‌ترک میفکن‌خلل به‌همت فقر شکست هردو جهان یک‌کلاه‌وار تو نیست

4 شرر به چشم تغافل اشارتی دارد که این بساط هوس جان انتظار تو نیست

1 نور دل در کشور آیینه نیست لیک‌ کس روشنگر آیینه نیست

2 آن خیالاتی‌که دل نقاش اوست طاقت صورتگر آیینه نیست

3 غفلت آخر می‌دهد دل را به باد زنگ جز بال و پر آیینه نیست

4 بسکه آفاق از غبار ما پر است سادگی در دفتر آیینه نیست

1 حیرتم عمری به امید ندامت شاد داشت جان‌کنیها، ریشه‌ای در تیشهٔ فرهاد داشت

2 دل به‌کلفت سخت مجبوراست از قسمت مپرس آه از آن آیینه‌کز جوش نفس امداد داشت

3 بی‌تو در ظلمت سرای جسم‌کی بودی فروغ پرتو مهرتو این ویرانه را آباد داشت

4 لخت دل را سد راه ناله‌کردن مشکل است دست رد از برگ‌گل نتوان به روی باد داشت

1 از ره و منزل تحقیق اگر دوری نیست جستن خانهٔ خورشید بجزکوری نیست

2 گرد هرکوچه علمدار جنون دگر است نیست خاکی‌که در او رایت منصوری نیست

3 هر طرف واگری عجز و غنا بال‌گشاست دهرجز محشرعنقایی و عصفوری نیست

4 چند خواهی دل از اسباب تعین برداشت دوش اقبال ازل قابل مزدوری نیست

1 سادگی دل را اسیر فکرهای خام داشت تا تحیر بود در آیینه عکس آرام داشت

2 گر نمی‌بود آرزو تشویش جانکاهی نبود ماهیان را تشنهٔ قلاب حرص کام داشت

3 از ادای ابرویت لطف نگه فهمیده‌ایم این کمان رنگ فریب از روغن بادام داشت

4 دل نه امروز از صفا فال صبوحی می‌زند در کدورت نیز این آیینه عیش شام داشت

1 همت من از نشان جاه چون ناوک‌ گذشت زین نگین نامم نگاهی بود کز عینک‌ گذشت

2 طبع دون کاش از نشاط دهر گردد منفعل نیست‌ بر عصمت حرج‌ گر لولی از تنبک گذشت

3 همتی می‌باید اسباب تعلق هیچ نیست بر نمی‌آید دو عالم با جنون یک‌ گذشت

4 در مزاج خاک این وادی قیامت کشته‌اند پای ما مجروح و باید ازتل آهک‌ گذشت

1 شب‌ که جوش‌ حسرتی ‌زان نرگس‌ خودکام داشت چشمهٔ آیینه موج روغن بادام داشت

2 یاد آن شوقی‌که از بیطاقتیهای جنون دل تپیدن نیز در راهت شمار گام داشت

3 پختگی در پردهٔ رنگ خزا‌نی بوده است میوه هم در فکر سرسبزی خیالی خام داشت

4 باد دامانت غبارم را پریشان کرد و رفت سرمه‌ای در گوشهٔ چشم عدم آرام داشت

1 بی‌ساز انفعال سراپای من تهی‌ست چون شبنم ازوداع عرق جای من تهی‌ست

2 نیرنگ عالمی به خیالم شمرده‌گیر صفر ز خودگذشته‌ام اجزای من تهی‌ست

3 رنگی ندارد آینهٔ مشرب فنا ازگرد خوا دامن صحرای من تهی‌ست

4 دل محو مطلق است چه هستی‌کجا عدم از هرچه دارد اسم معمای من تهی‌ست

1 محرم حسن ازل اندیشهٔ بیگانه نیست رنگ می‌گردد به‌گرد شمع ما پروانه نیست

2 از نفسها نالهٔ زنجیر می‌آید به‌گوش در جنون‌آباد هستی هیچکس فرزانه نیست

3 بسکه یادت می‌دهد پیمانهٔ بی‌هوشی‌ام اشک هم در دیده‌ام بی‌لغزش مستانه نیست

4 غیر وحشت ‌کیست تا گردد مقیم خانه‌ام سیل‌ هم بیش از دمی مهمان این ویرانه نیست

1 مقیدان وفا را ز دل رمیدن نیست به دامنی‌که ته پاست باب چیدن نیست

2 ز ناکسی عرق انفعال تسلیمیم به عرض سجده ما جبهه بی‌چکیدن ‌نیست

3 ز سحربافی بی‌ربط کارگاه نفس دو رشته‌ای‌که تواند به هم تنیدن نیست

4 خروش صورگرفته‌ست دهر لیک چه سود دماغ غفلت ما را سر شنیدن نیست

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی