آثار بیدل دهلوی

صفحه 78 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 در تکلم از ندامت هیچ‌کس آسوده نیست جنبش لب یکقلم جزدست برهم سوده نیست

2 راحت آبادی که مردم جنتش نامیده‌اند بی‌تکلف این سخن غیر از لب نگشوده نیست

3 گر زبان ز شوخی اظهار وادزدد نفس صافی آیینهٔ مطلب غبار اندوده نیست

4 پاس ناموس سخن در بی‌زبانی روشن اسب هیچ مضمونی درین صورت نفس فرسوده نیست

1 تا عرقناک از چمن آن شوخ بی‌پرواگذشت موج خجلت سرو را چون قمری از بالاگذشت

2 وای بر حال کمند ناله‌های نارسا کان تغافل پیشه از معراج استغناگذشت

3 ما به چندین‌کاروان حسرت‌کمین رهبریم شمع در شبگیر دود دل عجب تنهاگذشت

4 محو دل شوتا توانی رستن از آفات دهر موج بی‌وصل‌گهر نتواند از دریاگذشت

1 چه سحر بود که دوشم دل آرزوی تو داشت تورا در آینه می‌دید و جستجوی تو داشت

2 به هر دکان‌که درین چارسو نظرکردم دماغ ناز تو سودای گفتگوی تو داشت

3 به دور خمکدهٔ اعتبارگردیدیم سپهر و مهر همان‌ساغر و سبوی تو داشت

4 ز خلق این همه غفلت‌که می‌ کند باور تغافل توز هرسو نظربه سوی تو داشت

1 تو ازآن خلوت یکتا چه خبر خواهی داشت گر شوی حلقه‌که چشم آنسوی در خواهی داشت

2 زبن شبستان هوس عشوه چه خواهی خوردن شمع‌‌سان‌گل به سر از باغ سحر خواهی داشت

3 یک عرق‌وارگر از شرم طلب آب شوی تا ابد درگره قطره‌گهر خواهی داشت

4 شب وصل است‌کنون دامن او محکم‌دار پاس ناموس ادب وقت دگرخواهی داشت

1 عاشقی مقدور هر عیاش نیست غم‌کشیدن، صنعت نقاش نیست

2 حسن محجوبی‌که ما را داغ‌کرد گر قیامت فاش گردد فاش نیست

3 گر شوی آگه‌، ز آداب حضور محرم خورشید جز خفاش نیست

4 بی‌نیازی‌، از تصنع فارغ است بزم دل، ‌گستردهٔ فراش نیست

1 کتاب عافیتی قیل و قال باب تو نیست ببند لب‌ که جز این نقطه انتخاب تو نیست

2 برون دل نتوان یافت هرچه خواهی یافت کدام‌گنج‌که در خانهٔ خراب تو نیست

3 سپند مجمر تسلیم قانع ازلی‌ست بس است نال اگر اشک باکباب تو نیست

4 اگر تو لب نگشایی ز انفعال طلب جهان به غیر دعاهای مستجاب تو نیست

1 چو صبحم دماغ می‌آشام نیست نفس می‌کشم فرصت جام نیست

2 دو دم زندگی مایهٔ جانکنی‌ست حق خود ادا می‌کنم وام نیست

3 تبسم به حالم نظرکردن است در آن پسته جز مغز بادام نیست

4 به هرجا برد شوق می‌رفته باش نفس قاصدانیم پیغام نیست

1 تا نظر بر شوخی من نرگس خودکام داشت چشمهٔ آیینه موج روغن بادام داشت

2 باد دامانت غبارم را پریشان‌کرد و رفت سرمه‌ام درگوشهٔ چشم عدم آرام داشت

3 عالمی را صید الفت کرد رنگ عجز من در شکست خویشتن مشت غبارم دام داشت

4 پختگی در پردهٔ رنگ خزانی بوده است میوه‌ام در فکر سرسبزی خیالی خام داشت

1 به فکر دل لبم از ربط قیل و قال‌گذشت چسان نفس‌کشم آیینه در خیال گذشت

2 کجاست‌تاب ز خودرفتنی‌که‌چون یاقوت به عرض‌گردش رنگم هزار سال‌گذشت

3 بهار یأس ز سامان بی‌نیازیها چه مایه داشت‌که بالیدن از نهال‌گذشت

4 خمی به دوش ادب بند وسیر عزت‌کن ز آسمان به همین نردبان هلال‌گذشت

1 فریاد که در عالم تحقیق‌ کسی نیست یک خانهٔ عنقاست ‌که آنجا مگسی نیست

2 با عقل چه جوشیم‌که جز وهم ندارد از عشق چه لافیم که بیش از هوسی نیست

3 گر دل بتپد غیر نفس‌ کیست رفیقش ور چشم پرّد جز مژه امید خسی نیست

4 حیرت ز رفیقان سفرکرده چه جوید دیدیم‌ که رفتند و صدای جرسی نیست

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی