1 سعی ناپیدا و حسرتها دویدن آرزوست شمعتصویریمو اشکما چکیدن آرزوست
2 بسملتسلیم هستی طاقتکوشش نداشت آن که ما را کرد محتاج تپیدن آرزوست
3 دست و پایی میزند هرکس به امید فنا تا غبار این بیابان آرمیدن آرزوست
4 پای تا سرکسوت شوق جنون خیزم چو صبح تا گریبان نقش میبندم دریدن آرزوست
1 بسکه اجزایم چمنپروردهٔ نیرنگ اوست گرهمه خونم بهجوش شوخی آید رنگ اوست
2 کوه تمکینش بود هرجا بساطآرای ناز نالهٔ دلهای بیطاقت شرار سنگ اوست
3 جوهر آیینهٔ وحدت برون است از عرض هر قدر صافی تصورکرده باشی زنگ اوست
4 عشق آزادست اما در طلسم ما و من آمد و رفت نفس تمهید عذر لنگ اوست
1 زندگی شوخی کمین رمیست فرصت گیر و دار صبحدمیست
2 بسکه تنگ است عرصهٔ امکان چون نگه هرطرف روی قدمیست
3 پوست بر تن دربدن ممسک همچو ماهی جدایی درمیست
4 عجز خوش استقامتی دارد بار نُه آسمان به دوش خمیست
1 صاحب خلق حسن، گلها به دامن داشتهست چرب و نرمی درطبایع، آب و روغن داشتهست
2 با دل جمع آشنا شو از پریشانی برآ در بهار نادمیدن دانه خرمن داشتهست
3 وصلخواهی زینهار از فکر راحت قطع کن وادی عشاق منزل نام رهزن داشتهست
4 بینشانی همتان از هرچهگویی برترند منظر این شاهبازان یک نشیمن داشتهست
1 جاییکه مرگ شهرت انجام داشتهست لوح مزار هم به نگین نام داشتهست
2 یاران تأملیکه درتن عبرت انجمن چینی مو نهفته چه پیغام داشتهست
3 غیر از ادای حق عدم چیست زندگی بیش وکم نفس همه یک وام داشتهست
4 راحت درین قلمرو از آثار هوش نیست خوابیده است اگرکسی آرام داشتهست
1 سخت جانی از من محزون که باور داشتهست زندگانی بی تو این مقدار لنگر داشتهست
2 خار خار موج در خونم قیامت میکند خنجر نازتنمیدانم چهجوهر داشتهست
3 بر رهت چون نقش پا از من صدایی برنخاست پهلوی بیمار الفت طرفه بستر داشتهست
4 حسرت مستان این بزم از فضولی میکشم شرماگر باشد عرقهم می بهساغر داشتهست
1 خودنماییها کثافت جوهریست شیشه تا در سنگ میباشد پریست
2 اعتبار اینجا ندارد عافیت شمع سرتاپاش پامال سریست
3 سروگل ناکرده آزادی مخواه این ثمر وقف بهار بیبریست
4 پنبه نه درگوش و واکس بیخلل خانهٔ آسودگی قفلش گریست
1 درگلستانیکه دل را با اشاراتش سریست سبزهگرگل میکند ابروی ناز دلبریست
2 ذوق پیدا-بی قیامت صنعت است آگاه باش درکمین خودنمابیها پری میناگریست
3 شش جهت جزکاهشو بالیدننیرنگ نیست اختراع این بس،که ماه نو، جبین لاغریست
4 گلفروش است از بهار لالهزار این چمن آتش داغیکه در پیراهنش خاکستریست
1 دل گرم من آتشخانهٔکیست نگاه حسرتم پروانهٔ کیست
2 خط جام است امشب رهزن هوش خیال نرگس مستانهٔ کیست
3 هزار آیینه روز خویش شب کرد صفا مهتاب فرش خانهٔکیست
4 امل در مزرع ما ره ندارد فسون ریشه، دام و دانهٔ کیست
1 دل در قدم آبله پایانکه شکستهست اینشیشه بههرکوهو بیابانکه شکستهست
2 جز صبر به آفات قضا چاره نشاید در ناخن تدبیر نیستانکه شکستهست
3 با سختی ایام درشتی مفروشید ایبیخبران سنگ به دندانکه شکستهست
4 گر ناز ندارد سر سوتش غبارم دامان تو، ای سرو خرامانکه شکستهست