آثار بیدل دهلوی

صفحه 71 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 در طریق رفتن از خود رهبری درکار نیست وحشت نظاره را بال وپری درکارنیست

2 کشتی تدبیر ما توفانی حکم قضاست جز دم تسلیم اینجا لنگری درکار نیست

3 هر سر مو بهر غفلت‌پیشه بالین پر است از برای خواب‌مخمل بستری درکار نیست

4 می‌برد چون‌گردباد از خویش سرگردانی‌ام سرخوش‌دشت‌جنون‌را ساغری‌درکار نیست

1 هیچکس چون من درین‌ حرمان‌سرا ناشاد نیست عمر در دام و قفس ضایع شد و صیاد نیست

2 کیست تا فهمد زبان بینواییهای من از لب زخمم همین خون می‌چکد فریاد نیست

3 آسمانی در نظر داریم وارستن کجاست در خیال این شیشه تا باشد پری آزاد نیست

4 با نفس‌گردد مقابل‌کاش شمع اعتبار در زمین پست می‌سوزبم‌ کانجا باد نیست

1 تنها نه ذره دقت اظهار داشته‌ست خورشید نیز آینه درکار داشته‌ست

2 دل غرهٔ چه عیش نشیندکه زیرچرخ گوهر شکست و آینه زنگار داشته‌ست

3 تنزیه در صنایع آثار دهر نیست این شیشه‌گر حقیقت گل کار داشته‌ست

4 در ششجهت تنیدن آهنگ حیرتی‌ست قانون درد دل چقدر تار داشته‌ست

1 جهان ز جنس اثرهای این و آن خالیست به هرزه وهم مچینیدکاین دکان خالیست

2 گرفته است حوادث جهان مکان را ز عافیت چه زمین و چه آسمان خالیست

3 به رنگ چنبر دف در طلسم پیکر ما به هرچه دست زنی منزل فغان خالیست

4 ز شکرتیغ تویارب چسان برون آید دهان زخم اسیری‌که از زبان خالیست

1 از میانش مو به موی ناتوانان جستجوست از دهانش تا دهان ذره محوگفتگوست

2 در دلش میل جفا نقش است بر لوح نگین درلبش حرف وفا بیرون طبع غنچه‌بوست

3 خلق‌گردان یک سرتسلیم‌،‌کو فقر و چه جاه موچوبالد پشم باشد پشم چون بالید موست

4 خواه دا‌غ حیرت خود، خواه محو رنگ غیر دیدهٔ ما هرچه هست آیینهٔ دیدار اوست

1 نه ما را صراحی نه پیمانه ‌ایست دل و دیده غوغای مستانه ایست

2 ز دل ششجهت شیشه‌ها چیده‌اند جهان حلب خوش پریخانه‌ایست

3 به هرگردبادی‌کزین دشت و در تامل کنی هوی دیوانه ‌ایست

4 گر این است سنگینی خواب ما خروش قیامت هم افسانه ایست

1 مست‌عرفان را شراب دیگری درکار نیست جز طواف خویش دور ساغری درکار نیست

2 سعی‌ پروازت چو بوی ‌گل ‌گر از خود رفتن است تا شکست رنگ باشد شهپری در کار نیست

3 سوختن‌ چون شمع اوج پایهٔ اقبال ماست داغ مظور است اینجا اختری در کار نیست

4 صبح را اظهار شبنم خنده دندان‌نماست سینه‌چاک شوق را چشم تری درکار نیست

1 ادب اظهارم و با وصل توام‌کاری هست عرض آغوش ندارم دل افگاری‌هست

2 نرود سلسلهٔ بندگی ازگردن ما سبحه‌گر خاک شود رشتهٔ زناری هست

3 با همه‌کلفت دوری به همین خرسندیم که در آیینهٔ ماحسرت دیداری هست

4 پیکرخاکی ما را به ره سیل فنا یاد ویرانی از آن نیست‌که معماری هست

1 وحشی صحرای حسن نرگس فتان ‌کیست موجهٔ دریای ناز ابروی جانان کیست

2 سایه‌ زلف ‌که شد سرمه‌کش چشم شام خنده فیض سحر چاک گریبان کیست

3 حسن بتان اینقدر نیست فریب نظر گر نه تویی جلوه‌گر آینه حیران‌ کیست

4 صد گل عیشم به دل خنده زد از شوق زخم تکمه‌ جیب امید غنچهٔ پیکان‌ کیست

1 قانون ادب پرده در صورت و صدا نیست زین ساز مگو تا نفست سرمه نوا نیست

2 از هرچه اثر واکشی افسانه دلیل است سرمایهٔ این قافله جز بانگ درا نیست

3 هر حرف ‌که آمد به زبان منفعلم ‌کرد کم جست ازین کیش خدنگی که خطا نیست

4 همت چقدر زیر فلک بال‌ گشاید پست است به حدی‌ که درین خانه هوا نیست

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی