موج جنون میزند، اشک پریشان از بیدل دهلوی غزل 725
1. موج جنون میزند، اشک پریشان کیست
ناله به دل میخلد بسمل مژگان کیست
1. موج جنون میزند، اشک پریشان کیست
ناله به دل میخلد بسمل مژگان کیست
1. وحشی صحرای حسن نرگس فتان کیست
موجهٔ دریای ناز ابروی جانان کیست
1. دل گرم من آتشخانهٔکیست
نگاه حسرتم پروانهٔ کیست
1. سرشکم نسخهٔ دیوانهٔ کیست
جگر آیینهدار شانهٔ کیست
1. دل را به خیال خط او سیر فرنگیست
این آینه صاحبنظر از سرمهٔ زنگیست
1. صفای حال ما مغشوش رنگیست
عدم را نام هستی سخت ننگیست
1. بیکدورت نیست هرجا محرمی یا غافلیست
زندگانی هرچه باشد زحمت آب وگلیست
1. چارهٔ دردسر دیر محبت جلیست
شمع صفت عمرهاست قشقهٔ ما صندلیست
1. بجاستشکوهٔ ما تا ره فغان خالیست
زمین پراست دلش بسکه آسمان خالیست
1. جهان ز جنس اثرهای این و آن خالیست
به هرزه وهم مچینیدکاین دکان خالیست
1. بندگی با معرفت خاص حضور آدمیست
ورنه اینجاسجدهها چون سایه یکسر مبهمیست
1. زندگی شوخی کمین رمیست
فرصت گیر و دار صبحدمیست