آثار بیدل دهلوی

صفحه 62 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 کنون که مژدهٔ دیدار شوق بنیادست به هر طرف رودم دل تجلی‌آبادست

2 مکن به آینه تکلیف نامه و پیغام که در حضور نویسی تحیر استادست

3 تعلقی به دل ما خیال بشه نکرد به ناوکت‌ که درین باغ سرو آزادست

4 مشو ز حسرت دیدار بیش ازین غافل که دیده‌ها چو جرس بی‌ تو شیون‌آبادست

1 مشاطهٔ شوخی‌که به دستت دل ما بست می‌خواست چمن طرح‌کند رنگ حنا بست

2 آن رنگ‌که می‌داشت دریغ از ورق گل از دور کف دست تو بوسید و به پا بست

3 آخرچمنی را به سرانگشت تو پیچید وا کرد نقاب شفق و غنچه نما بست

4 آب است ز شبنم دل هر برگ ‌گل امروز کاین رنگ چمن ساز وفا سخت بجا بست

1 خم مکن در عرض حاجت تا توانی پشت دست اینقدرها برنمی‌دارد گرانی پشت دست

2 شوکت ملک و ملک تا اوج اقبال فلک جمله پامال است هرگه می‌فشانی پشت دست

3 تا کی از ترک کلاه آرایش اندیشیدنت معنیی دارد نه صورت آنچه خوانی پشت دست

4 عمرها شد انتظار ضعف پیری می‌کشم تا زنم ازپیکر خم برجوانی پشت دست

1 فکر تدبیر سلامت خون راحت خوردنست ما همه بیچاره‌ایم و چاره ما مردنست

2 صبح گر هنگامهٔ نشو و نما بر چرخ چید خاک ما را هم بساطی بر هوا گستردنست

3 بس که در باغ جهان تنگ است جای انبساط رنگ اگر دارد پر پرواز در پژمردنست

4 شیشهٔ ساغر سال و مه ندارد دم زدن عافیت اینجا نفس بیرون دل بشمردنست

1 عالمی را بی‌زبانیهای من پوشیده است شمع خاموش انجمنها در نفس دزدیده است

2 بسکه از شرم تماشایت به خود پیچیده است عکس در آیینه ینهان چون نگه در دیده ‌است

3 از سپند من زبان شکوه نتوان یافتن اینقدر هم سوختن بر عجز من نالیده است

4 حلقهٔ زنجیر تصویرم مپرس از شیونم ناله‌ای دارم که جز گوشم کسی نشنیده است

1 از میانش مو به موی ناتوانان جستجوست از دهانش تا دهان ذره محوگفتگوست

2 در دلش میل جفا نقش است بر لوح نگین درلبش حرف وفا بیرون طبع غنچه‌بوست

3 خلق‌گردان یک سرتسلیم‌،‌کو فقر و چه جاه موچوبالد پشم باشد پشم چون بالید موست

4 خواه دا‌غ حیرت خود، خواه محو رنگ غیر دیدهٔ ما هرچه هست آیینهٔ دیدار اوست

1 هوس ‌به فتنهٔ صد انجمن نگاه شکست ز عافیت قدحی داشتیم آه شکست

2 ز خیره چشمی حرص دنی‌ مباش ایمن که خلق ‌گرسنه بر چرخ قرص ماه شکست

3 در این جنونکده‌ شرمی‌ که هر که چشم‌ گشود به چاک‌.جیب حتا دامن نگاه شکست

4 چه ممکن است غبارم شود به حشر سفید به سنگ سرمه‌ام آن نرگس سیاه شکست

1 در تماشایی‌که باید صد مژه بالا شکست خواب غفلت چون نگه مارا به چشم‌ما شکست

2 شوق بیتاب و قدم لبریزجوش آبله تاکجاهابایدم مینا به پر پا شکست

3 خاک‌گردیدیم و از ذوق طلب فارغ نه‌ایم نام در پرواز آمد تا پر عنقا شکست

4 عالمی را حسرت آن لعل درآتش نشاند موج‌گوهر خار در پیراهن دریا شکست

1 بیقراریهای چرخ از دست کجرفتاری است خاک را آسودگی از پهلوی همواری است

2 نیست غیراز سوختن عید مذلت پیشگان خار را در وصل آتش پیرهن‌گلناری است

3 از مزاج ما چه می‌پرسی‌که چون ریگ روان خاک ما چون آب از ننگ فسردن جاری است

4 گر ز دست ما نیاید هیچ جانی می‌کنیم نالهٔ بلبل درین‌گلشن گل بیکاری است

1 دل راگشاد کار ز صد عقده برترست آزادی طبیعت این مهره ششدرست

2 غواص آرزوی گرفتاری توایم ما را تأمل گره دام گوهرست

3 سر برنمی‌کشیم ز خط رضای دوست چون خامه سعی لغزش ما هم به مسطرست

4 رنگ پر‌یده ای‌ست ز روی خزان ما ‌در بوته‌های غنچه اگر خرد زرست

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی