آثار بیدل دهلوی

صفحه 59 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 ای غرهٔ اقبال سرانجام تو شوم است مرگت به ته بال هما سایهٔ بوم است

2 چون پیر شدی از امل پوچ حیاکن یکسر خط تقویم‌کهن ننگ رقوم است

3 این جمله دلایل‌که ز تحقیق توگل‌کرد در خانهٔ خورشید چراغان نجوم است

4 ای دعوی علم و عمل افسون حجابت گرد تب وتاب نفس است این چه علوم است

1 الفت تن باعث فکر پریشان دل است دانه صاحب ریشه از آمیزش آب وگل است

2 عمرراکوتاهی سعی نفس آسودگی‌ست پیچ و تاب جاده هرجا محوگردد منزل است

3 هر قدم عرض نزاکت داشت سعی رفتگان کزهجوم آبله این دشت سرتا پا دل است

4 شسته می‌ گردد نمایان سر خط موج از محیط نقش‌ما زین‌صفحه‌پیش از ثبت‌کردن زایل است

1 راحت‌ جاوید عشاق ‌از فضولی رستن است سجدهٔ شکر نگه چشم‌ از تماشا بستن است

2 چون خروش نغمه‌ای‌کزتار می‌آید برون شوخی پرواز ما ازبال آنسو جستن است

3 از کشاکش نیست ایمن یک نفس ، فرصت شمار کار ریگ شیشهٔ ساعت ز پا ننشستن است

4 نشئهٔ آزادیی دارد غرور عاشقان ناله را گرد نکشی از قید هستی رستن است

1 چشم‌واکن حسن نیرنگ قدم بی‌پرده است گوش شو آهنگ قانون عدم بی‌پرده است

2 معنیی‌کز فهم آن اندیشه در خون می‌تپد این زمان درکسوت حرف و رقم بی‌پرده است

3 آنچه می‌دانی منزه ز اعتبار بیش وکم فرصتت باداکه اکنون بیش‌وکم بی‌پرده است

4 گاه هستی در نظر داریم وگاهی نیستی بیش ازاینها نیست‌گرآرام و رم بی‌پرده است

1 می‌روم از خو‌یش ‌و حسرت گر‌م‌ اشک افشاندن است در رهت ما را چو مژگان‌ گریه گرد دامن است

2 ما ضعیفان را اسیر ساز پروا‌زست و بس رشتهٔ پای ط‌لب بال امید سوزن است

3 با زمین چون سایه همواریم‌ و از خود می‌رویم حیرت آیینهٔ ما هم تسلی دشمن است

4 پیچ و تاب زلف دارد راه باریک سلوک شانه‌سان ما را به مژگان قطع این ره کردن است

1 ز غصه چاره ندارد دلی که آگاه است فروغ گوهر بینش چو شمع جانکاه است

2 کجا بریم ز راهت شکسته‌بالی عجز ز خویش نیز اگر رفته‌ایم افواه است

3 ثبات رنگ نکردم ذخیره اوهام چو غنچه درگرهم‌گرد وحشت آه است

4 قسم به طاق بلند کمان بیدادت که چون نفس به دلم ناوک ترا راه است

1 از بس قماش دامن دلدار نازک است دستم ز کار اگر نرود کار نازک است

2 از طوف گلشنت ادبم منع می‌کند کیفیت درشتی این خار نازک است

3 تا دم زنی چو آینه گردانده است رنگ این کارگاه جلوه چه مقدار نازک است

4 عرض وفا مباد وبال دگر شود ای ناله عبرتی که دل یار نازک است

1 صبح این بادیه آشوب تپشهای دل است شام‌گردی ز جنون‌تازی سودای دل است

2 مجمر اینجا همه‌ گوش است بر آواز سپند آسمان خانهٔ زنبور ز غوغای دل است

3 گه تپشگاه فغان‌، گاه جنون می‌خندد برق ‌تازی که در آیینهٔ اخفای دل است

4 نیست حرفی‌ که ازین نقطه نیاید بیرون شور ساز دو جهان اسم معمای دل است

1 آفت سر و برگ هوس آرایی جاه است سر باختن شمع ز سامان‌کلاه است

2 غافل مشو از فیض سیه‌روزی عشاق نیل شب ما غازه‌کش چهرهٔ ماه است

3 با حسن تو آسان نتوان‌گشت مقابل حیرت چقدر آینه را پشت و پناه است

4 یک چشم تر آورده‌ام از قلزم حیرت این‌کشتی آیینه پر از جنس نگاه است

1 دل‌ مضطرب یأس ‌و نفس ناله به‌ چنگ است دریاب‌ که خون رگ ساز تو چه رنگ است

2 تا راه سلامت سپری محو عدم باش آسودگی شیشه همان در دل سنگ است

3 آیینه به صیقل زن اگر حوصله خواهی در قلزم تحقیق صفای تو نهنگ است

4 هر گه مژه واشد چو شرر رفته‌ای از خویش از چشم به هم بسته شتاب تو درنگ است

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی