آثار بیدل دهلوی

صفحه 57 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 شعله‌ ها در گرم جوشی‌، داغ آه سرد ماست نغمه هم حسرت غبار ناله‌های درد ماست

2 خاک تمکین آشیان حیرت آن جلوه ‌ایم لنگر دامان چندین دشت وحشت‌ گردماست

3 حال‌ دل صد گل ز چاک‌ سینهٔ ‌ما روشن است صد سحر بوی جگر در رهن آه سرد ماست

4 بسکه در دل مهرهٔ شوق سویدا چیده‌ایم ازکواکب چرخ هم داغ بساط نردماست

1 آن جنگجو به ظاهر گرپشت داده است پنهان دری ز فتح نمایان‌گشاده است

2 از بسکه سعی همت مردان فروتنی‌ست پشت سپه قوی به سوار پیاده است

3 محو قفاست آینه‌پردازی صفا از ریش‌دار هیچ مپرسید ساده است

4 طفلی چه ممکن است رود ازمزاج شیخ هرچند مو سفیدکند پیرزاده است

1 زین سال و ماه فرصت کارت منزه است مژگان دمی که سایه کند روز بیگه است

2 تا کی غرور چیدن و واچیدن هوس در خانه این بساط ‌که افکنده‌ای ته است

3 سعی نفس چو شمع به پستی‌ست رهبرت چندانکه -ریسمان تو دارد اثر چه است

4 بی‌وهم پیش و پس‌گذر، ای قاصد عدم خواهی دچار امن شد آیینه در ره است

1 نه عشق سوخته و نه هوس‌گداخته است چو صبح آینهٔ ما نفس‌گداخته است

2 سلامت آرزوی وادی رحیل مباش که عالمی به فسون جرس گداخته است

3 به خلق سبقت اسباب پختگی مفروش که بیشتر ثمر پیشرس گداخته است

4 ز نقد داغ مکافات خویش آگه نیست داغ ‌شعله به ‌این‌ خوش که کس گداخته است

1 نیک و بد این مرحله خاکش به ‌کمین است چشمی‌ که به پا دوخته باشی همه بین است

2 بی‌ غنچه ‌گلی سر نزد از گلشن امکان اینجاست که چین مایهٔ ایجاد جبین است

3 برخیز ز خاک سیه مزرع هستی جایی‌ که نفس آینه‌ کارد چه زمین است

4 چون صبح جنونی‌ کن و از خو برون تاز از چاک گریبان گل دامان تو چین است

1 پیری‌ام پیغامی از رمز سجود آورده است یک‌گریبان سوی خاکم سر فرود آورده است

2 شبهه پیمایی‌ست تحقیق خطوط ما و من کلک صنع اینجا سیاهی درنمود آورده است

3 اندکی می‌باید از سعی نفس آگه شدن تا چه دامن آتش ما را به دود آورده است

4 ذوق شهرت دارم اما از نگونیهای بخت در نگین نامم هبوطی بی‌صعود آورده است

1 الفت دل عمرها شد دست وپایم بسته است قطرهٔ خونی ز سرتا پا حنایم بسته است

2 آرزو نگذشت حیف از قلزم نیرنگ حرص ورنه عمری‌شد پلش دست دعایم بسته است

3 همچو صحرا با همه عریانی وآزادگی نقد چندین‌گنج درگنج ردایم بسته است

4 رفته‌ام‌زین‌انجمن چون‌شمع‌و داغ‌دل بجاست حسرت دیدار چشمی بر قفایم بسته است

1 نه منزل بی‌نشان، نی جاده تنگ است به ‌راهت پای‌ خواب ‌آلوده سنگ است

2 به صد گلشن دواندی ریشهٔ وهم نفهمیدی‌گل مقصد چه رنگ است

3 به حسن خلق خوبان دلشکارند کمان شاخ‌گل نکهت خدنگ است

4 طرب‌کن ای حباب از ساز غف‌لت که ‌گر واشد مژه ‌کام نهنگ است

1 امروزکه امید به‌کوی تو مقیم است گر بال گشایم دل پرواز دو نیم است

2 نتوان ز سرم برد هوای دم تیغت این غنچه‌گره بستهٔ امید نسیم است

3 شد حاجت ما پرده‌برانداز غنایت سایل همه جا آینهٔ رازکریم است

4 فیض نظرکیست که درگلشن امکان هر برگ‌گل امروزکف دست‌کلیم است

1 بسکه این‌گلشن افسرده‌کدورت رنگ است نفس غنچه‌برآبینهٔ شبنم زنگ است

2 از تماشاگه حیرت نتوان غافل بود بزم بی‌رنگی آیینه سراپا رنگ است

3 در مشرب زن و از قید مذاهب بگریز عافیت‌نیست در آن‌بزم‌که سازش‌جنگ است

4 هر طرف موج خیالی‌ست به توفان همدوش کشتی سبز فلک غرقهٔ آب بنگ است

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی