آثار بیدل دهلوی

صفحه 49 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 گرد اندوه دلم دام تماشای صفاست زنگ بر آینه‌ام آب رخ آینه‌هاست

2 نیست آهنگ دگر ذوق گرفتار غمت الفت دام تمنای تو پرواز رساست

3 کشتهٔ ناز تو شد آینهٔ عمر ابد تیغ ابروی تو را خاصیت آب بقاست

4 بسکه از عجز طلب داغ تمنای توام در رهم نقش قدم آینهٔ دست دعاست

1 از حباب اینقدرم عبرت احوال بس است کانچه ممکن نبود ضبط عنان نفس است

2 در توهمکدهٔ عافیت آسودن نیست رگ خوابی‌که به چشم تو نمودند خس است

3 اگر این است سرانجام تلاش من و ما عشق هم درتپش‌آباد دو روزت هوس است

4 خلق عاجز چقدر نازکند بر اقبال مور بیچاره اگرپر به درآرد مگس است

1 اوگفتن ما وتو به هر رنگ ضرور است اینش مکن اندیشه‌که او از همه دور است

2 آیینهٔ تنزیه وکدورت چه خیال است جایی‌که بطون منفعل افتاد ظهور است

3 واداشته افسانه‌ات از فهم حقیقت این پنبهٔ گوشت اثر آتش طور است

4 یاران به تلاش من مجهول بخندید او در بر و من دربه‌در، آخر چه شعور است

1 ز گریه‌، سیری چشم پر آب دشوار است خیال دامن اشک‌، از سحاب دشوار است

2 جنونی از دل افسرده‌ گل نکرد افسوس به موج آب‌گهرپیچ و تاب دشوار است

3 به غیر ساغر چشمم‌، که اشک‌، بادهٔ اوست گرفتن از گل حیرت ‌گلاب دشوار است

4 نه لفظ دانم و نی معنی ا ینقدر دانم که‌ گر سخن ز تو باشد جواب دشوار است

1 زهی ‌خمخانهٔ حیرت‌،‌کلام‌ هوش تسخیرت دماغ موج می‌، آشفتهٔ نیرنگ تقریرت

2 حدیث شکوه با این سادگی نتوان رقم کردن گهر حل‌کردنی دارد مدادکلک تحریرت

3 شکایت‌نامهٔ بیداد محو بال عنقا شد هنوز از ناله‌ام پرواز می‌خواهد پر تیرت

4 گرفتار وفا ننگ رهابی برنمی‌دارد همه گر ناله گردم برنمی‌آ‌یم ز زنجیرت

1 گردی ز خویش رفتن ما هیچ برنخاست چون گل درای قافلهٔ رنگ بیصداست

2 تا سر نهاد‌ه ایم به خاک در نیاز مانند سایه جبههٔ ما محو نقش پاست

3 بنیاد ما چو غنچه طلسم هوای توست تا سر بجاست بوی خیال تو مغز ماست

4 کس رایگان نچید گل از باغ اعتبار آب عقیق و نشئهٔ می نیز خونبهاست

1 بازگردون در عبیرافشانی زلف شب است سرمهٔ‌خط‌که امشب نور چشم‌کوکب است

2 تشنگان وادی امید را ترکن لبی ای‌که‌جوش‌چشمهٔ‌خضرت‌به‌چاه‌غبغب است

3 یاد زلفت‌گر نباشد دل تپش آواره نیست طایر ما را پریشانی ز پرواز شب است

4 مدت بیماری امکان‌که نامش زندگی‌ست یک‌نفس تحریک‌نبض وی‌شررگرد تب است

1 سیرابی ازین باغ هوس‌، یاس‌پرست است کو صبح و چه‌شبنم ز نفس‌شستن ‌دست است

2 پیچ و خم موج‌گهر بحر خیالیم این زلف هوس را نه ‌گشاد است نه ‌بست است

3 چون‌ گرد در این عرصه عبث دست نیازی تیغ ظفرت در خم ابروی شکست است

4 بگذر ز غم‌ کوشش مقصود معین تیر تو، نشان خواه‌، ز ناصافی شست است

1 نسیم‌گل به خموشی ترانه‌پرداز است که موج رنگ‌گل این چمن رگ ساز است

2 چگونه بلبل ما بال عیش بگشاید که سایهٔ‌گل این باغ چنگل باز است

3 کجا رویم‌ که سرمنزلی به دست آریم چو خط دایره انجام‌ ما هم آغاز است

4 نهفه نیست پی کاروان حسرت ما شکستن جرس رنگ سخت غماز است

1 آنچه‌در بال‌طلب رقص است‌، در دل آتش است همچو شمع اینجا زسرتا پای بسمل‌آتش است

2 از عدم دوری‌، جهانی را به داغ وهم سوخت محو دریا باش‌، ای‌گوهر! که ساحل آتش است

3 یک قلم چون تخم اشک شمع آفت مایه‌ایم کشت ما‌چندانکه سیراب‌است حاصل‌آتش است

4 کلفت واماندگی شد برق بنیاد چنار با وجود بی‌بریها پای درگل آتش است

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی