آثار بیدل دهلوی

صفحه 45 از 286
286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار بیدل دهلوی / غزلیات بیدل دهلوی

غزلیات بیدل دهلوی

1 تنم ز بند لباس تکلف آزاد است برهنگی بi برم خلعت خداداد است

2 نکرد زندگی‌ام یک دم از فنا غافل ز خود فرامشی من همیشه دریاد است

3 هجوم شوق ندانم چه مدعا دارد ز سینه تا سرکویت غبار فریاد است

4 چه نقشهاکه نبست آرزو به پردهٔ شوق خیال موی میان توکلک بهزاد است

1 ای ذوق فضولی ز خود انداخته دورت از خانه هوای ارنی برده به طورت

2 ای کاش تغافل‌، مژه‌ات باز نمی‌کرد غیبت شد از افسون نگه کار حضورت

3 بی‌مردمک از جوهر نظاره اثر نیست در ظلمت زنگ آینه پرداخته نورت

4 مینای حبابی ز دم گرم بیندیش بر طاق بلندی‌ست تماشای غرورت

1 زندگی سد ره جولان ماست خاک ما گل‌ کردهٔ آب بقاست

2 با چنین بی‌دست و پایی‌های عجز بسمل ما را تپیدن خونبهاست

3 هرکجا سرو تو جولان می‌کند چشم ما چون طوق قمری نقش پاست

4 خاک گشتیم و همان محو توایم آینه ‌رفت ز خود و حیرت به جاست

1 عشرت‌فروز انجمن هستی‌ام حیاست چون شبنم گلم‌، عرق آیینهٔ بقاست

2 باشد که نکهتی به مشام اثر رسد عمری‌ست نقد دست نیازم‌ گل دعاست

3 کو مشتری که سرمه ی عبرت کشد به چشم یعنی شکست قیمتم اجزای توتیاست

4 آن ‌گوهر شکسته دلم‌ کاندرین محیط گرداب‌، بهر دانهٔ من سنگ آسیاست

1 بی‌شکست از پردهٔ سازم نوایی برنخاست ناامیدی داشتم دست دعایی برنخاست

2 سخت بی‌رنگ است نقش وحدت عنقایی‌ام جستجوها خاک شد گردی ز جایی برنخاست

3 اشک مجنونم‌که تا یأسم ره دامان‌گرفت جز همان چاک‌گریبان رهنمایی برنخاست

4 هرکه‌ازخودمی‌رودمحمل به‌دوش‌حسرت‌است گرد ما واماندگان هم بی‌هوایی برنخاست

1 خنده تنها نه همین برگل و سوسن تیغ است صبح را هم نفس ازسینه‌کشیدن تیغ است

2 غنچه‌ای نیست‌که زخمی زتبسم نخورد باخبر باش که انداز شکفتن تیغ است

3 در شب عیش دلیرانه مکش سر چون شمع کاین سپررا ز سحر درته دامن تیغ است

4 مصرع تازه‌که از بحر خیالم موجی‌ست د‌وست را آب‌حیات است وبه دشمن تیغ است

1 همت زگیر و دار جهان رم‌ کمین خوش است آرایش بلندی دامن به چین خوش است

2 اصل از حیا فروغ تعین نمی‌خرد گل‌ گو ببال ریشه همان با زمین خوش است

3 صد رنگ جان‌کنی‌ست طلبکار نام را گر وارسند کندن‌ کوه از نگین خوش است

4 آتش به حکم حرص نفس‌کاه شمع نیست افسون موم با هوس انگبین خوش است

1 تیره‌بختی چون هجوم آرد سخن مهر لب است سرمهٔ لاف جهان‌گل‌کردن دود شب است

2 احتیاج ما سماجت پیشهٔ اظهار نیست آنچه ماگم‌کرده‌ایم از عرض مطلب‌، مطلب است

3 تا چکیدن اشک را باید به مژگان ساختن چون روان شد درس طفل ما برون مکتب است

4 من‌کی‌ام تا در طلب چون موج بربندم‌کمر یک نفس جانی‌که دارم چون حبابم برلب است

1 سفله با جاه نیزهیچکس است مور اگر پر برآورد مگس است

2 نفس را بی‌شکنجه مگذارید سگ‌ دیوانه مصلحش مرس است

3 خفت اهل شرم بیباکی‌ست چون پرد چشم پایمال خس است

4 منفعل نیست خلق هرزه معاش دو جهان یک دماغ بوالهوس است

1 یا رب امشب آن جنون آشوب جان و دل ‌کجاست آن خرام نازکو، آن عمر مستعجل کجاست

2 زورقی دارم‌، به غارت رفتهٔ توفان‌ یاس جز کنار الفت آغوشش دگر ساحل کجاست

3 تا به‌س تهمت نصیب داغ حرمان زیستن آن شررخویی‌که می‌زد آتشم در دل‌کجاست

4 جنس آثار قدم آنگه به بازار حدوث پرتو شمعی‌cکه من دارم درین محفل ‌کجاست

آثار بیدل دهلوی

286 اثر از غزلیات بیدل دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات بیدل دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی